۱۳۹۳-۰۸-۲۲

من ۵ قوانین طبیعی

هیچ چیزی بدون روح نیست , قوانین فیزیکی و شیمیایی و منطقی و غیره نیز هر یک در جزء و در نهایت در کل ارواحی دارند .
روح کل این قوانین را جبرئیل نامند .
از این قوانین به فرشتگان الهی تعبیر شده است .
این که بر هر قطره باران فرشته‌ای متوکل است که قطره را به زمین می‌رساند ( شارهای جاذبه ) قابل توجیه است .
از روی این گونه سخنها میتوان به حدود علم بشری و آنچه نمیداند پی برد و با مشخص شدن محدوده قوانین میتوان آن دانش را اصلاح یا ثبت نمود .
قبلا در مبحث عالم قوانین از این امکانات بحث شد .
اینجا مورد بحث من است . و ابزار من برای بالا رفتن و شناخت خود , اول عقل است .
این عقل حد دارد , این قوانین هر یک و همه در مرتبه جزیی و کلی خود برای چیزی آمده اند .
حد من از آنها و دایره این قوانین بالاتر است , لذا جبرئیل عرض کرد : اگر سر مویی برتر پرم ,,,, فروغ تجلی بسوزد پرم
انسان بر اساس عشق و علاقه فعالیتهایی میکند . این فعالیتها شامل دلایل منطقی نیست .
فداکاری , ایثار , ریاضتهای شرعی و ....
این کارها در محدوده درک و در واقع در عالم عقل و منطق نمی‌گنجد .
اگر یک قانون یا مجموعه قوانین در این مبحث وارد شوند , هستی ( قانونی ) خود را از دست میدهند . لذا من بالاتر و پیچیده‌تر از موجودی است که بر اساس قوانین فعالیت نماید یا بتوان او را با قوانین پیشبینی نمود .
من اختیار دارد ( بر خلاف قوانین که محدود به کاری خاص هستند )
من بر علیه هستی خود نیز قادر به کار است ( ریاضتهای شرعی ) من بالاتر است .
در سفر من تا خدا ( معراج رسول خدا ) ایشان به قاب قوسین رسیدند .
چون بر خلاف موسی فرمان رسید که با کفش بیا , این معنی درک می‌شود که حق تعالی این سفر و رسیدن تا نهایت را نه فقط تنها به ایشان که بر خواص امت ایشان ( کفش ایشان , نه همه کفش ها ) هموار کرده است . انشاالله خداوند توفیق گام بعدی را عنایت فرمایند .

هیچ نظری موجود نیست: