جای بحث ندارد که این امر مهم توسط دولت باید
انجام شود ، اما درگیر شدن در حجم بزرگ کارمندان و دقدقه های روزمره آموزشی ( از
هزینه گاز فلان مدرسه ) تا عیدی مجموعه معلمان کشور به قدری بزرگ میشود که "
بی سوادی " گروهی از جمعیت در یک گوشه مملکت و یا " رفتار نامناسب
" کارکنان مدارس در جائی و موارد بسیار مهم دیگر از چشم دور مانده یا در سنگینی طلب کاران – جا میمانند
.
لازم است که اجرای " آموزش و پرورش" کل
کشور به دولتهای محلی ( شهرداریها – ده داریها و غیره ) واگذار شود و برای آن دسته
از مدارس که امکان واگذاری به دولتهای محلی نیست ( مثل مدارس ایلات و عشایر و غیره
) این بخشها توسط دولت مرکزی اداره و اجرا گردد .
وظیفه اصلی وزارت مطبوعه این خواهد بود که
دستورالعمل ها را بررسی و تصویب و ابلاغ نماید و بر اجرای آن نظارت داشته باشد .
این که معلمان چه توانمندیهائی باید داشته باشند و چه درس بدهند و چگونه ارزیابی
کنند و استانداردهای آموزشی چیست و الی آخر.
در کنار این کارها بخش دولت مرکزی " آموزش
و پرورش " میتواند مشاهده کند که چه بخشهائی از قلم افتاده اند ( بی سواد
میمانند ) و چرا ؟ و راه کار مناسب برای حل معضلات آموزشی را ارائه خواهد نمود .
وجود مستمر بی سوادان در کشوری که بارها بی سوادی را ریشه کن نموده ، نشان از
مشکلات بزرگ " روشهای " اجرا دارد . زمانی باید این مشکلات حل گردد و
این ممکن نیست مگر این که بار سنگین هزینه ها و مدیریت پرسنل آموزشی کشور را به
متصدیان محلی واگذار نمود . آنها بهتر معلم نزدیک به مدرسه استخدام میکنند و معلمی
که نزدیک مدرسه زندگی میکند ، با دانش آموزان محله آشنا است و آنها را میبیند و
ارتباط بیرون مدرسه نیز با آنها دارد . در نتیجه با مشکلات بچه ها آشناتر است . و
هزینه کمتری برای مدرسه میپردازد . این امر بر آلودگی شهرها تاثیر مثبت دارد و ...