۱۳۹۶-۱۱-۱۵

تاثیر افزایش جمعیت انسان و مصرف آب و غذا در طبیعت

نگاهي به افزايش جمعيت بشر و سرعت تغيير اين افزايش جمعيت ميتواند كمك كند تا تغييري را كه اين افزايش جمعيت در جهان ميگذارد را بتوانيم بررسي كنيم .
يكي از موارد مصرف گوشت است . چنانچه مصرف گوشت ميانگين را حدود 60 كيلوگرم بگيريم ، مصرف كل گوشت جمعيت 7 ميلياردي امروز برابر 420 ميليون تن خواهد شد .
يعني ما اين ميزان گوشت توليد ميكنيم
و در طبيعت جلوي رشد ساير حيوانات را گرفته تا اين ميزان گوشت را براي خودمان بتوانيم توليد كنيم . ما جلوي مصرف علوفه را توسط حيوانات وحشي ميگيريم تا آب و زمين و علوفه براي اين مقدار حيوان را بدست آوريم . 
اين كار را براي حيوانات دريايي و همينطور محصولات كشاورزي نيز ميكنيم . 
از جمله اقدامات انجام شده ممانعت از مصرف آب شرب براي همه انواع حيوانات است . ما تمام منابع شناخته شده آب را در بخش بزرگي از جهان جمع آوري كرده و در كشاورزي و مصرف شهرها و مراكز جمعيتي مصرف ميكنيم .
اين يعني حيوانات و گياهان امكان رشد و زندگي را از دست ميدهند.
با همين سيستم پيش برويم امكان رشد جمعيت بشري را نيز نخواهيم داشت .
بايد تكنولوژي توليد غذا ( و ساير مايحتاج زندگي ) را به نحوي اصلاح كنيم كه حيات بشري مانع رشد گونه هاي زيستي نگردد.
اين تكنولوژيها در بخشهاي فضايي تحقيق و پياده سازي گرديده است .
ما كلوني هاي انساني را در سفينه هاي فضايي طراحي ميكنيم و روشهايي را براي تهيه غذا به ميزان كافي براي زمانهاي طولاني يافته ايم .
از همين تكنولوژيها ميتوان براي توليد غذا بخصوص براي بخشهاي فقير جهان استفاده نمود.
از جايي بايد شروع كرد و كم كم روش جديد آزاد سازي منابع را انجام داد. داشتن اجازه برداشت از منابع آب و مزارع ديگر نبايد به عنوان موارد كسب سود ديده شود. 
اگر بتوانيم توليد غذا را با تكنولوژيهاي جديد ارزان سازي كرد تا ديگر كشاورزي و باغذاري اقتصادي نباشد ، ميتوان منابع طبيعي را آزاد كرد.
تكنولوژي گلخانه اي ما را از آفات بي نياز ميكند و امكان توليد وارياته هاي خاص در شرايط گلخانه اي را با هزينه كم امكانپذير ميسازد.


۱۳۹۶-۱۱-۱۴

حركت جوهري جامعه

جامعه نيز مانند افراد باید سیر ذهنی خودش را طی کند. رشد كند و مرحله به مرحله و گام به گام پيش رفته و به كمال خود خواهند رسید
جوامع ميتوانند با يكديگر تعامل كنند و از تجارب يكديگر تاثير بپذيرند.
اين رفتار اجتماع مانند سلوك هر فرد است . رشد و شناخت خوديت خود لازم است رخ دهد.
همچنين جوامعي كه داراي مراتب بالاتر هستند نبايد حالات و قوانين خود را به جوامع ضعيف تر تحميل كنند. 
اين بهبود جوامع بايد با آموزش و رشد جوامع اتفاق بيفتد . مانند معلم كه به افراد كم سواد آموزش ميدهد. با اين كار جوامع بالاتر ميتوانند براي جوامعي كه آمادگي پذيرش تدريس را دارند ، اموزشهاييي را تدارك ببينند. 
جامعه جهاني بشري نيز در طول زمان رشد ميكند . توان ارتباطات باعث شده تا در هر لحظه اگر كسي در يك گوشه جهان سخني گويد ، در سرتاسر جهان قابل شنيدن باشد . قابل ديدن باشد . 
در گذشته كه اين امكان نبود در خصوص ظهور منجي در مكه و اعلام ظهور كه همه مردم دنيا در همان لحظه ميشنوند ، جاي بحث بود.
ايمان و اعتقاد لازم بود كه افراد اين امر را بپذيرند. در حالي كه امروز همه ميدانند كه هر كسي در هر جاي جهان ميتوان سخنش را به همه مردم ديگر جهان برساند .
در خصوص عقب نگهداشتن يا تاخير رشد جوامع ميتوان ترفندهايي را كه استعمار گران بكار بسته اند تحليل نمود. اما اين گونه امور تخصص خاصي است كه متخصصين خاص خود را نيز دارد. اين كه جوامع را چگونه به سويي هدايت كنيم يا از حركت به سويي باز داريم . متخصصين اين امر(  جامعه شناسان  )بايد نقش خود را در اجتماع به نحوي ايفا نمايند كه جوامع با سرعت و سهولت پيشرفت نمايد .


مرحله مياني ايجاد عدالت اجتماعي

ميتوان مدينه فاضله عدالت اجتماعي را با بهترين كلمات و به بهترين وضعي شرح داد. اما آنچه مهم است مسير رسيدن به مدينه فاضله است . به نحوي كه آسيب پذير ترين اقشار مردم مشكل معيشت نداشته و وادار به اعمال خلاف ناشي از ناچاري نگردند.
اولين نياز مردم نان است . گرسنگي موردي است كه از آن نمیتوان گذشت .
لازم است در همه محلات و در سرتاسر کشور, در مساجد و در دو جايگاه جداگانه براي زنان و مردان كه سرويس هر بخش را مردانه  توسط مردان و زنانه توسط زنان خدمات ارائه گردد.

در مساجد بر حسب نياز به مردم نان داده شود. نان به ميزان مورد درخواست ارائه گردد و از درخواست كننده سوال نكنند براي چه ميخواهي .

در مدت زمان كوتاه تغييرات اين كار باعث ميشود تا كسي از گرسنگي بيچاره نگردد. 

اقدامات زيادي براي تعيين تكليف همه افراد جامعه بخصوص افراد كم توان قابل انجام است كه بايد به سرعت انجام شود و اين كار مشابه آمارگيري منزل به منزل بايد انجام شود. همچنين با دستورالعمل هايي كه از قبل تدوين شده ، تكليف افراد نيازمند مشخص گردد و اگر نياز به سرپناه يا نياز به حمايتهاي ديگري داشتند بلافاصله نياز ها برآورده گردد.

از مرحله توزيع نان تا هر مرحله بالاتري امكان سوء استفاده افراد خدمات دهنده وجود دارد. گر چه در حين ارتكاب نميتوان آنها را شناسايي نمود. اما با اعلام عقوبتهاي سخت مثل تبعيد به مسافتهاي 1000 كيلومتري براي بقيه عمر و ضبط همه اموال و از اين دست ميتوان خطر سوء استفاده را براي خاطيان زياد كرد و افرادي كه بالقوه ممكن است تمايلي به خلاف داشته باشند ، بدين وسيله از خطا مانع شد.




كبوتر جستجوگر خانه يار

در مقاطع خاصي از سن افراد وقايعي دروني رخ ميدهد كه بايد در عالم خارج مابه اذا پيدا كند. شخص بدنبال آن نياز در جهان خارج ميگردد تا آن كبوتر پر كشيده وجود در جايي كه بتواند فرود آيد و سكني گزيند.
اين كبوتر يا در محل مناسب مينشيند و جايگاه مطلوب پيدا ميكند و يا در جايگاه غلط قرار گرفته و به سمت ضعف و نابودي پيش ميرود.
چون اين كبوترهاي وجود باعث رشد و ارتقاي روحي و شخصيتي فرد ميگردند ، اگر در جاي مناسب فود آيند باعث رشد و اگر در مسير نابودي قرار گيرند ( يا جاي فرود نيابند ) مشكلات عديده و انواع بيماريهاي جسمي و رواني را براي شخص پيش خواهند آورد.
يكي از اين موارد شناخت و اثبات خود است.
ابتدا براي پدر ( به عنوان خدايگان خانه كودك ) و در مراحل ديگر ساير افراد اجتماع كه براي شخص مهم هستند . مثلا استاد و معلم و همسر و رئيس و الي آخر.
دوم عشق است . كه شخص بدنبال جفت ميگردد. اين جفت را همسر وغيره نيز مينامند و شخص از وجود جفت و وابستگي عاطفي به او قصد تشكيل خانواده را دارد . توليد فرزند و استقلال و وابستگي به يكي ديگر ( در نر و ماده ) نيازي است كه بايد برآورده گردد.
سومين نياز وابستگي به قدرت اول جهان هستي است . اين نياز بدنبال خدا بودن ، ممكن است در جاي غلط نشسته و  بت پرستي و فرد پرستي و خود پرستي و انواع غير حق پرستي ها را سبب گردد.
اشتباه نشستن اين كبوتر يا جايي ننشستن كبوتر باعث مرگ تدريجي يا يكدفعه كبوتر شده و انواع بيماريهاي خاص خود را براي شخص پديد مي آورد.
گر چه آموزش محيطي و فراهم آوردن امكانات بيروني ميتواند در يافتن جايگاه مناسب كبوترها موثر باشد ، اما جاي مناسب پيدا كردن و توجه كردن به جاي فرود براي هر كبوتري بيشتر تابع پارامترهاي دروني و شخصيتي فرد است . بخشي از اين پارامترها وراثتي است و بعضي فرا وراثتي است .
فرا وراثتي آن بخشي از وجود فرد است كه به وراثت و آموزشهاي محيط بيروني ربطي ندارد . اين موارد هست و فعلا علم ما توجيهي براي آنها ندارد.
اگر خوب نظر كينم كبوترهاي زيادي در وجود ما پر ميكشند و شايد هر روز و هر لحظه اين كبوترها را بتوان مشاهده كرد. اما ارتفاع پرش كبوترها و عمر ايشان متفاوت است . نياز و خانه آرامش آنها نيز بسيار متفاوت است.
از اين رو حالات مختلف در طي زمان پديد آمده و آشكار ميگردد.
گويند مومنان هر لحظه هزار تغيير حالت ممكن است داشته باشند ، اما منافقان همواره بر يك حالند!
اين يعني براي منافقان كبوتري پر نميكشد كه جايي بنشيند.....


۱۳۹۶-۱۱-۱۰

مضرات عمر طولانی براي بشر

بيائيد فرض كنيم در حال طراحي انسان ، اين موجود راست قامت هستيم .
از جمله موارد طراحي طول عمر اين موجود ميباشد . براي عمرهاي كوتاه ، اين موجود نميتواند تجربه زيادي داشته باشد . چند پارامتر را بايد با هم به تعادل درآورد.
طي دوران طولاني آموزش توانمنديهاي بشر را براي كار اصلي كه بايد انجام دهد بالا ميبرد.( از منظر طبيعي - نه از منظر مصنوعي كه گاهي خلاف طبيعت انساني نيز ممكن است پيش بيايد )
اما اين افزايش سالهاي آموزش نيز حدي ميتواند داشته باشد. بيش از يك ميزان آموزش توسط والدين شخص توانايي آموزش از تجربه  و اجتماع را بدست خواهد آورد. بنابراين نه صد در صد ، بلكه به ميزان زيادي براي تجربه از والدين بي نياز ميگردد.
بشر نيازمند سالهايي براي تجربه در جامعه و شناختن خود است . اثبات خود - شناهت خود - يافتن وظيفه منحصر به فرد شخصي 
از مراحل رشد معنوي فرد است . ( بعضي در همان مرحله آغاز باقي مي مانند و خيلي ها در راه متوقف ميشوند . اما هستند كساني كه به آخر ميرسند)
اگر طول دوره عمر براي بشر در اين مرحله زياد شود ، علاقه بشر به ماندن و توجه به آنچه ماندني است بيشتر ميشود. فرض كنيد بشر 400 ساله داشته باشيم كه داراي توان مشابه يك فرد مثلا 40 ساله است ( البته با همان 18 سال فعلي براي رشد اوليه ) اين شخص 400 ساله بعد از 40 سالگي ( اگر قبل از آن حس و حال همان فرد 40 ساله امروزي را داشته باشد ) يك حالت سكون شخصيتي را تجربه خواهد كرد. اين فرد نگران افت بدن و نزديكي مرگ نخواهد بود. اين شخص برنامه ريزي بلند مدت براي زندگي خواهد كرد و احتمالا به جاي جمع آوري اموال براي پيري ،‌دنبال انواع تفريحات زود گذر خواهد رفت . در آن غرق شده و از پرداختن به ادامه سفر زندگي با اين شكل امروزي باز خواهد ماند.
قوانين زندگي اجتماعي ايشان تغيير خواهد يافت . زاد آوري كاهش يافته ( بر عكس اين كه سالهاي زاد آوري به نظر اضافه خواهد شد، اما حال نگهداري از فرزند كمتر ميشود) و توجهي كه به عالم بعد از مرگ ميشود كاهش خوهد يافت .
حال يك حداكثر عمري را براي رسم منحني در نظر ميگيريم . عمر كوتاه تر باعث ميشود بشر زودتر به عالم بعد از مرگ بپردازد و بر عكس . از سوي ديگر توجه به دنيا و مدنيت ، باعث يك رشد مدنيت در جامعه ميشود و اين رشد درك اجتماعي باعث افزايش توانمندي ذهني و روحي بشر براي پرداختن به عالم بعد از مرگ ميگردد. 
رشد عمر و رشد توجه به دنيا و مدنيت و سپس رشد ذهني و روحي بشر از يك سو - در كنار نياز به توجه به عالم بعدي يك نقطه بهينه در هر زمان را براي طول عمر بشر بدست مي دهد .
يعني با كاهش رشد بشريت در علوم و مدنيت ،‌عمر طبيعي بشر بايد بالاتر باشد و بر عكس با افزايش رشد مدنيت و رشد روحي و معنوي بشر ،‌ميزان عمر حداكثري بشر بايد كاهش يابد تا توان نهايي انسانهاي گذشته و آينده در يك سطح بهينه بتوانند به دانستن آنچه دانستني و نهايي است ،‌ دست يابند . ( حالا آن غايت انساني با بيان هر يك از انديشمندان بشري هر چيزي كه باشد )
مشاهده نيز ميشود كه افرادي كه در گذشته هاي نه چندان دور زندگي طبيعي كرده و به مرگ طبيعي ( پيري )‌از دنيا ميرفتند ، عمر بيشتري از افراد مشابه امروزي خود داشته اند.
بنابراين عمر طبيعي براي هر دو گروه جمعيتي فرصت دست يابي يكساني را براي رسيدن به غايت وجودي شخصي ايشان فراهم آورده است .
همان گونه كه عمر كوتاه براي بشريت ، مانع رشد معنوي و رسيدن به غايت وجودي انسان ميشود ، همانطور عمر طولاني ( بيش از حد طبيعي )‌نيز مانع از رسيدن به هدف وجودي انسان ميگردد.
از اينجا ميتوان اين نتايج را گرفت . 
اول وجود " مديريت " و قرار دادن عمر بهينه براي همه انواع بشر در همه ازمنه و امكنه با توجه به توان رشد روحي و معنوي شخص .
دوم عدم امكان منطقي براي رسيدن بشر به عمر طولاني . در واقع اگر بشر بتواند به عمر طولاني ( مصنوعي ) دست يابد از هدف وجودي خود دور شده و آن مديريت مرحله قبل مانع دستيابي به اين امر خواهد شد.



مدیریت هرج و مرج آیا میتواند مدیریت ثبات هم بکند ؟

مدیران هرج و مرج پدید آورندگان هرج و مرج هستند. آنها روشهای بهم زدن و استفاده از فرصتها را بکار میبرند و تجربه میاندوزند.
آنها حتی توانایی ایجاد ثبات از هرج و مرج را نیز ندارند . که این خود کاری دیگر است.
از سوی دیگر مدیریت وضعیت ثبات امر دیگری است.
تخصص و توانایی های دیگری نیاز دارد. شرح این مجموعه توانایی ها برای هر یک از انواع مدیریت ها در کتب تخصصی موجود است. (علاقه مندان به کتب تخصصی مربوطه مراجعه نمایند )
ذینفعان تصمیم گیر امور کلان در مواقعی که ثبات مد نظر ایشان است , مدیران را عوض میکنند.
و برعکس آنجا که به جای ثبات هرج و مرج بخواهند مدیران متخصص هرج و مرج را روی کار می آورند.
این مراتب نه فقط در ابعاد کلان کشورها و اتحادیه ها( مثل اتحاديه اروپا) برقرار است , بلکه در موارد به چالش کشیدن یک موضوع در رسانه‌ها و حتی به چالش کشیدن یک موضوع درسی در کلاس درس نیز میتواند کاربرد داشته باشد.



۱۳۹۶-۱۱-۰۹

قلب عالم و اعضا

ایشان جان عالمند,  چنان بست است جان تو به جانم ,,, که هر چه اندیشی بدانم.
در لحظه تمام عالم به او متصل و او عالم به همه
مانند قلب و اعضا
ما هم یکی از اعضا هستیم , حال ما را قلب میداند.
اما اگر عضوی درد گیرد , اعضای دیگر بفهمند و عکس‌العمل نشان دهند.
آیا ما نیز چنین هستیم. سعدی فرماید :
بنی آدم اعضای یکدیگر ند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
اما این درد عضو به دیدن و خبر گرفتن نیست. پا که درد گیرد , دست به مدد خواهد رفت . چشم دنبال عامل درد میگردد و ...
پس آیا ما چنین هستیم که از احوال دیگران با خبر باشیم؟
فرموده بپرهیزید  از فراست مومن ... یعنی مومن نگاه کند میبیند آنچه را یک عضو نسبت به عضو دیگر باید بداند . و میکند آنچه یک عضو برای عضو دیگر باید بکند.

اقدامات جنگي دولت افغانستان

دولت افغانستان اذعان ميدارد كه در حال جنگ است . خوب وقتي دولتي درگير جنگ ميشود ، يك اتاق جنگ درست ميكنند و بزرگان دولت نيز در آن اتاق حضور يافته و هدايت جنگ را به عهده ميگيرند.
در سالهايي كه دولت فعلي افغانستان سكان كشور را به عهده گرفته ، عمليات جدي بر عليه طرف مقابل جنگي مشاهده نشده است. همه منتظر هستند كه طرف مقابل اقدامي انجام دهد تا افغانستان اقدام متقابل انجام دهد.
وقتي نيز طرف مقابل اقدامي ميكند ، آنقدر سيستم سنگين است كه تا همه سربازان افغانستاني درگير نابود نگردند ، كمك هاي دولت مركزي به سربازان نميرسد!
در واقع مشاهده گر درك نميكند دولت افغانستان طرفدار كدام سوي نبرد ميباشد . 
چند عمليات ضد طالبان يا ضد داعش توسط نيروهاي دولتي سازماندهي شده و به موفقيت رسيده است ؟ اگر نيروي كافي نيز نداريد ، حداقل اقدامات چريكي كه ميتوانيد انجام دهيد . همان كار كه آنها با مردم بيچاره افغانستان ميكنند.
اگر افق ديد مديران كشور كوتاه باشد ، نيازي به انجام عمليات نميبينند و يا اين كه منافع ايشان در ادامه وضع موجود بايد باشد .كه اين امر نيز بسيار دور از ذهن است . آخر همين مردم كه در كوچه و خيابان كشته ميشوند شما را انتخاب كرده اند.
تنها احتمال ممكن اين است كه مديران كشور افغانستان خود داعش يا طالبان باشند و از اين رو با ترفندي به سمت هاي اداره كشور رسيده اند . حالا براي دوستان خود زمينه را ساده ميكنند. گر چه اين امر با مشاهدات تائيد ميشود ، اما بعيد است كه همه كساني كه در دولت حضور دارند چنين اعتقادي داشته باشند. اكثر ايشان بايد به نحوي خواهان ثبات و آرامش براي كشور باشند و در مجموعه قوانين و شرايط گير كرده اند.
وقت آن است كه آزادمردان افغانستان اتاق جنگ ضد آرامش درست نمايند و بر عليه هر كسي كه افغانها را به كشتن ميدهد ( چه با تفنگ و چه از داخل دولت )‌ مبارزه نمايند. 


۱۳۹۶-۱۱-۰۷

مدرس فرشتگان

به فرشته جاذبه,  جاذبه آموخت . این کیست ؟ شیطان . گويند شيطان وهم است كه همه ما داريم .

(اين كه جاذبه و ساير امور مشابه ،‌قوانين طبيعت فاعلي دارند و اين رفتار را آموخته اند . امري است ممكن . اما اين كه در زماني فرشته ها آمدند و كار خود را نميدانستند، نشان ميدهد قبل از خلقت جهان هستي بوده. از سوي ديگر مقام شيطان آن چنان بوده كه قبل از اين كه فرشتگان به فعل خود آگاه باشند ،‌آنرا ميدانسته و علاوه بر دانستن ،‌آنرا به فاعلين آن كار آموزش ميداده است . ) نكته اينجا است كه شيطان معلم فرشتگان بوده است . اما نه معلم همه فرشتگان . بلكه بعضي از ايشان را درس ميداده و اين در حالي است كه خداوند به آدم كل اسما را آموخت و آدم ع مدرس همه فرشتگان بود. مقام آدم بسي بزرگتر از شيطان است.

اما بعد 

همه ما قوه شيطنت ( وهم ) در وجودمان داريم . اگر بتوانيم شيطان را منقاد خود كرده و بر شيطان وجود خودمان پيروز گرديم ، بر علمي كه به فرشتگان نيز مي آموخت دست خواهيم يافت . بنابراين فرشتگان زيادي را منقاد خود خواهيم داشت و ميتوانيم كارهايي انجام دهيم كه ديگران از انجام آن عاجزند.

مثلا فرشته جاذبه را ميتوانيم بخواهيم كه نكن و اجسام سنگين را بدون جاذبه ميتوانيم حركت دهيم و امثال آنها . ( اين موارد استنتاجي و عقلي است )

شناخت و منقاد نمودن شيطان وجود بخشي از شناخت خود است . و البته چون خود شناسي كامل گردد ، توان آدم ع و عالم بودن به كليه علوم و همه فرشتگان را ميتوانيم بدست آوريم . اين مرتبه را در هر زمان يك نفر ميتواند تصدي نمايد و او خليفه الله است ع .

مابقي بر حسب مراتب وجود به آن مرتبه نزديك ميگردند. وجود خليفه الله نيز مانع رشد نيست . مراتب بالاتر در وراي زندگي زميني ممكن است و ميتوان مراتب بالاتر را در عوالم بالاتر كسب نمود. و اين براي هر كس بر اساس مرتبه رشد و مسير حركت در طي حيات زميني ممكن خواهد بود. 

از اين رو آن شخص كه مراحل اعتلاي شخصيتي را طي ميكند ،‌پس از مرگ به راه خود ادامه ميدهد و رشد ميكند و بر عكس ،‌ان شخص كه مراتب نزوله انسانيتي را طي ميكند ،‌پس از مرگ به سير و سفر خود ادامه ميدهد . ( اگر كسي دست او را نگيرد . شفاعت كساني كه خداوند اجازه داده به اين گروه نيز ميرسد )




مجموعه دریل اعماق کف دریا , مستقر در کف دریا

امروزه مجموعه دریل کف دریا , روی شناورها سطحی یا پایه هایی در بیرون سطح آب مستقر هستند.
میتوان تجهیزات را بصورتی ساخت که پکیج دریل کاری کف دریاها , روی بستر دریا قرار گیرد و انرژی و پشتیبانی لازم از سطح دریا اعمال گردد.
کاهش هزینه عملیاتی,  سبک سازی مجموعه و کاهش هزینه احداث چاه از مزایای این کار است.
همچنین برای استخراج نفت و گاز نیز هزینه های نگهداری و عملیاتی کمتر از حالتی است که این تجهیزات روی سطح آب مستقر باشند .

همچنين كل مجموعه مستقر در كف دريا نقش لنگر را براي مجموعه پشتيباني روي اب دريا خواهد داشت .