۱۳۹۹-۱۱-۰۷

مانع انتخاب اصلح در محیط های اقتصادی

دولتها در این دوره کرونا میلیاردها دلار در سراسر جهان به شرکتها کمک کرده اند و احتمالا این کار را تا زمان پایان این همه گیری جهانی ادامه خواهند .
اما شرکتهای اقتصادی نیز مانند سایر گونه های حیات در سیاره ما نیاز به بحرانها برای از بین رفتن ضعیف ها و ایجاد فضای جدید برای رشد گونه های تازه نیاز دارد. با کمک به شرکتهای ضعیف در این دوره ، اجازه ورشکستگی و ایجاد فضا برای مدلهای جدید کسب و کار از دست می رود . این امر در درجه اول به ضرر نگهدارنده های این شرکتها خواهد بود . شرکتهای سنگینی مثل جنرال موتورز که بارها توسط کمک های دولتی سرپا مانده اند ، بخش مهمی از بازار را اشغال کرده اند . در این میان شرکتهای جدید امکان رشد نخواهند داشت . 
این امر نه فقط در آمریکا و در صنعت خودرو ، بلکه در همه کشورها و همه صنایع اتفاق افتاده است . بدین ترتیب در همه زمینه ها سنگینی و عدم کارآیی به وجود خواهد آمد  امکان ایجاد شرکت هایی که با ایده های نو و با دانش جدید نسل هزاره جدید بتواند رشد نماید از جهان صلب شده است . 
این واقعیتی است که سیاستمداران آن را باید بدانند و بشناسند و برای آن تصمیمات مهم بگیرند . کمک به افراد برای حفظ جان ممدوح است . اما با اجازه دادن به ورشکستگی شرکتها این شغل ها نیستند که از بین می روند ، بلکه شغلها در سازمانهای جدید با کارایی بیشتر دوباره ایجاد خواهند شد . مهم نیاز ها است که مصرف در بعد از کرونا در اندازه های امروزی و بیشتر در دوره بعد از کرونا ادامه خواهد یافت . این مصرف  و نیاز است که موتور محرک تولید است . نه تولید محرک مصرف باشد . توجه به این مهم کمک می کند کشورها با استفاده بهینه از بحران اقتصادی کرونا از این دوره بگذرند .


۱۳۹۹-۱۱-۰۵

تفاوت قوانین حکومتی با قوانین انسانیت

بعضی موارد بدیهی است. اما گاهی لازم به یادآوری است.
یکی از این موارد قوانین انسانیت است. ما انسانها وجودی داریم که ویژگی های منحصر به گونه خودمان را دارد . 
از جمله ما اجتماعی و عاقل هستیم و مناسبات اجتماعی خودمان را می توانیم تعیین کنیم . البته همیشه این مناسبات با شرایط اولیه انسانیت شامل 
بقا و زنده ماندن ، ارزش برابر جان مردم ، ارج گذاری به اندیشمندان و اهمیت رعایت عدالت و خیلی موارد دیگر در قوانین دیده نمی شود .
اصولاً قوانین (و مرزهای کشور ها ) برای حمایت مردم داخل آن محدوده وضع می شود و جهان شمول نیست.
برعکس قوانین انسانیت جهانی است. 
ممکن است به فرمانده یک کشتی دستور داده شود تا یک هواپیمای مسافربری را نابود کند . قوانین آن کشور این کار را مجاز می داند و مجری را قهرمان و به او مدال می دهند . آیا این منطبق بر قوانین انسانیت است؟
مسلما خیر 
آن فرمانده برای آن زمان که دستور را منافی انسانیت دید از خود پرسیده است 
آیا از انسانیت عدول می کنم ؟ تا منافع گروهی از افراد ، در اینجا هموطن را تامین کنم ؟ آیا انسانیت این اجازه را به یک فرد می دهد که برای تامین منافع یک گروه ، گروه دیگری را از زندگی محروم کند ؟ 
جواب بدیهی است 
خیر 
بنابراین آن سرزمین هایی که قهرمان های ایشان افراد قاتل هستند ، از تمدن ضعیف برخوردارند ، حتی اگر به ماه رفته باشند . 
تامین منافع یک فرد یا گروه به ضرر یک فرد یا گروه دیگر غلط و از ابتدایی ترین موارد تدریس حقوق است.
این امری انسانی است.
امیدوارم روزی قوانین انسانیت سر لوحه قوانین کشورها قرار گیرد .

۱۳۹۹-۱۰-۲۴

راه کار خلاقانه برای مردم بلاروس

دولت بلاروس پرچم سفید قرمز سفید را ممنوع اعلام کرده . با کسانی که از ترکیب این رنگها استفاده می کنند نیز می خواهد که این علائم را بردارند .
راه کار ساده است . اگر سفید و قرمز ممنوع است . زرد کم رنگ و صورتی پر رنگ ممنوع نیست ؟
مردم می توانند انواع رنگها را برای این پرچم متصور شوند و از آن استفاده کنند . همه این ترکیبها را هم دولت نمی تواند ممنوع کند .
در نتیجه در این بازی قانون و پلیس و مردم - این مردم هستند که برنده می شوند. با برنده شدن مردم - نیروهای پلیس هم کم کم به این سو خواهند آمد . وقتی انگیزه خشونت آنها کم شود ، خود به خود مخالفان یک قدم به پیروزی نزدیک تر شده اند .



۱۳۹۹-۱۰-۱۷

استفاده از الکترون برای بمباران پروتونی هسته اتمها

مشکل اینجا است که پروتون بار مثبت دارد و برای اینکه این بار مثبت را به هسته اتم دیگری برسانیم انرژی زیادی لازم است اعمال این میزان انرژی به هر پروتون مشکل است  . از سوی دیگر پروتون بسیار کوچک است و هدف گیری هسته یک اتم دیگر با آن بسی مشکل تر .
می توان از الکترونها استفاده نمود. زمانی که پروتون ها را به حرکت در آوردیم . ( چه با شتاب دهنده و چه با پمپ هوا برای انتقال گاز هیدروژن به سوی هدف - مثلا آب ) 
با شلیک الکترون های پر انرژی به هسته هیدروژن ها ، تعدادی از این هسته ها تبدیل به نوترون می گردند . 
این نوترون ها با سرعت برآیند اولیه و برخورد الکترون ( جرم الکترون بیش از 1000 بار کمتر از پروتون است اما سرعت زیادی دارد ) به سمت هدف که هسته یک اتم دیگر است حرکت می کند . اگر تعداد کافی نوترون به هسته هدف برخورد کند ، آن را از حالت پایدار خارج کرده و فروپاشی هسته ای رخ می دهد . این کار مثلا در اتم اکسیژن آب باعث شکست اکسیژن به عناصر دیگر می شود و انرژی آزاد می کند . 
چنانچه این نوترون ها به هسته هیدروژن برخورد کند ، ایزوتوپ های ناپایدار هیدروژن ( با یک - دو - سه نوترون ) تولید می شود که این ایزوتوپ ها مستعد تبدیل شدن به هلیوم هستند . بدین ترتیب همجوشی اتفاق می افتد و انرژی آزاد می گردد.
در دسترس بودن و ارزانی تکنولوژی مورد استفاده از مزایای این طرح است . نظر به اینکه نوترون ها در عبور از میان دیوارهای روبرو تغییر جهت نمی دهند ، بنابراین بیشترین اثر بخشی آنها در مسیر روبرو را شاهد خواهیم بود . می توان این کار را در یک لوله طویل انجام داد . بنابراین به دلیل حرکت هسته آب در جریان داخل لوله - احتمال برخورد نوترون ها را با هسته های آب ( هم اکسیژن - هم هیدروژن ) افزایش می دهیم .
فروپاشی ها نیز باعث گرم شدن اب می گردد. بدین ترتیب آب که در یک مسیر بسته حرکت می کند با کسب انرژی تبخیر شده و گاز حاصله را می توان به توربین های برق معمولی هدایت نمود .
با این روش می توان سایر سیالات و حتی جامدات را نیز مورد حمله نوترونی قرار داد .



۱۳۹۹-۱۰-۱۶

بقیه فصل اول تا آخرجشن نامزدی

از این زمان بحث های زیادی در خانه شاهزاده برگزار می شد . در زمانی که پدر پسر خانواده دختر را منتظر می گذاشت ، گاهی شاهزاده می آمد و اذعان می کرد که در خصوص ازدواج او صحبت کنند تا زودتر به نتیجه برسند . از این رو به اختصار می گفت " داستان خر را بگوئید " این جمله مثلی است از داستان قدیمی در آن ولایت.

سلطان پیشنهادات جدید و جایگزین میداد که به جای فلان چیز ، چیز دیگری بدهند . از این رو رفت و آمد واسطه ها بین دو شهر زیاد بود .

دو ماه گذشت . شرایط پذیرفته شد  تاریخ مراسم مشخص شد . هدایای اولیه تقدیم عروس گردید و مواردی که نیاز به خرید مشترک داشت در شهر دختر آغاز شد .

"""""""""""پی نوشت "داستان خر را بگید " کشاورزی بود که با زن و پیر خود در آن سرزمین زندگی می کرد . یک روز صبح زود مادر پسر رو به پدر کرد و گفت خوب است این خر را که داریم بفروشیم و با پولش برای پسر مان عروسی بگیریم . پسر که بیدار بود و خود را به خواب زده بود . گوشش تیز شد . زن و شوهر از کشاورزی و آب و زمین و محصول سخن می گفتند و کم کم وقت بیرون رفتن و سر زمین کشاورزی می رسید .

در این زمان پسر از زیر لحاف گفت : حرف خر را بزنید " داستان خر رو بگید "

این شد که این جمله در آن ولایت ضرب المثل شد """""""

پس از خرید هدایا مراسم باشکوهی برگزار گردید . میهمانان زیادی از دو شهر امده بودند و مجالس مجزای زنانه و مردانه برگزار بود . در بخش زنانه ، رقص و آواز جریان داشت و در بخش مردانه در حضور روحانی شهر سکوت بر قرار بود .

تا اینکه از داماد خواسته شد به بخش زنانه رفته و زنها حجاب گرفتند و روحانی وکالت خواست و وکالت گرفت و خطبه خوانده شد .

در انتهای شب شاهزاده و هیئت همراه به مهمان سرای سلطانی رفته و عروس و خانواده به اندرونی رفتند .

زمان خداحافظی – عروس و داماد لحظاتی را نزدیک هم گذراندند . هر دو فکر می کردند که حالا زوج هستند . اما الان وقت جدا شدن است . این بود که این جدا شدن برای هر دو سخت بود .

روز بعد داماد و هیئت همراه به شهر خود بازگشتند .

----

در هنگام اولین برخورد و عاشق شدن پسر بر دختر آن دو به گوشه ای رفتند و با یکدیگر صحبتی کردند .
دختر با حیا بود و سر به زیر انداخته بود . صحبتهای رد و بدل شده شامل دانش طرفین و اینکه چه رفتاری را از همسر خود انتظار دارند بود . هر دو بی تجربه و به این مقوله فکر نکرده - مواردی مطرح شد و هر دو منطبق با خواست دیگری بودند .
عشق چیزی است که اتصال را از جای دیگر رقم می زند . سخن ها و قضاوت ها بهانه اند .

در word  نگاه کردم کل فصل اول 1084 کلمه شده است .

از 6000 تا 8000 کلمه برای 20 صفحه قطع وزیری داستان 
مورد نیاز است . 

باید موضوع را بسط داد مثلا بخش پیدا کردن دختر و خواستگاری از سایر دختران 

حالا ببینم بسط دادن داستان توسط خانم پروین ساکن آمریکا به کجا می رسد تا به بسط داستان بپردازم 

فصل اول گشتن دنبال دختر تا تایید دختر مورد نظر و جشن نامزدی

شاهزاده قصه ما فرزند دوم سلطان بود . و پس از طی دوران آموزشی در کارهای درباری مشغول کار شد .
مدتی که گذشت خانواده بیان داشتند که باید ازدواج کند . خود را آماده کند تا یکی از دختران درباری را انتخاب نماید . همچنین از او می پرسیدند چگونه دختری را می خواهد ؟ 
اما شاهزاده خودش هم نمی دانست چگونه دختری می خواهد !
شاهزاده ما درباریان را می شناخت. هیچ علاقه نداشت به عنوان فامیل همسر با آنها سر و کار داشته باشد.
لذا یک روز با یکی از دوستانش به بازار رفت ، می خواستند دختران مختلف را ببینند تا شاهزاده بفهمد چگونه دختری می خواهد .
آنها به بازار رفتند ، هر چه گشتند هیچ دختری شاهزاده را جذب نکرد .
شاهزاده متوجه شد که ظاهر دختران در درجه دوم اهمیت است. پس بعد از فکر کردن بسیار به مادر گفت: 
دوست دارم همسرم تا حد ممکن شبیه خودم باشد . خوب است فرزند دوم سلطان دیگری باشد . درس خوانده باشد و از ادب و شعر سر در بیاورد . دین او هم مهم است. وقتی با خانواده و اهل دانش باشد . در فکر آخرت هم باشد ، دیگر در زندگی راحت ناملایمات را با هم می توانیم تحمل کنیم .
کار برای مادر سخت شد . آنها سفرهای زیادی به شهرهای همسایه کردند . اما شاهزاده ما بسیاری از دختران را نپسندید . بعضی هم وقتی فهمیدند شاهزاده فرزند دوم است او را نپذیرفتند.
کم کم دایره سفرها دورتر میشد . در این بین فامیل که در شهرهای دیگر بودند هم همکاری می کردند .
یک روز به دربار سلطانی دور رفته بودند .
وقتی سلطان از قصد آنها مطلع گردید و سلطان دخترش را فراخواند . مدتی طول کشید تا دختر با چادر سلطنتی وارد بارگاه شود . به محض دیدن دختر شاهزاده با خود گفت ، یعنی این بود آنکه دنبال او بودم ؟ در ذهن خود او را تصور کرده بودم ؟ شاهزاده ما یک دل نه صد دل عاشق دختر گردید . ظاهراً اما چیزی نگفت در برگشت مادرش شروع به عیب گرفتن کرد از دختر سلطان که پسر گفت ، این همان است که می خواهم .
خلاصه وقتی به خانه رسیدند ، سلطان مطلع شد و این بار وزیر را با هدایا فرستاد .....


زمانی که وزیر برای صحبت جدی به حضور سلطان رسید ، سلطان و مشاوران او حضور داشتند . هر یک برای دختر چیزی طلب می کردند . این کار را برای خوشامد سلطان انجام میدادند . جمع موارد مطروحه زیاد بود ، هر یک داستانی از ازدواجی مشابه را مطرح می کردند که فلان طور بود و فلان میزان هدیه و غیره و غیره

وزیر به سلطان گفت ، از توضیحات حضار استفاده کرده ایم . اگر کسی می خواهد چیزی اضافه کند بگوید و چون همه حضار سخن خود را گفته بودند ، کسی چیزی اضافه نکرد . آنگاه وزیر گفت خوب است من و شما به صورت خصوصی به جزئیات بپردازیم .

سلطان سخن وزیر را پسندید و قرار فردا را گذاشتند .

زمانی که فردا وزیر و شاهزاده  به دیدار سلطان شتافتند ، دیدند عالم روحانی شهرشان نیز حاضر است . خلاصه بعد از تعارفات معمول و گفتن اخبار و احادیث ، مقرر شد

جشن مختصری در همین شهر برگزار گردد ، در این جشن برای محرمیت خظبه ای را روحانی شهر خواهد خواند . سپس برای بردن عروس به شهر داماد ، جشن مفصلی در شهر داماد برگزار خواهد شد .

هدایا و مهریه مورد نظر هم مشخص شد در اینجا وزیر اجازه خواست با پدر پسر مشورت نماید چون مهریه و هدایا را زیاد می دانست .

روحانی شهر هم گفت ، شرایط این دختر چنین است . اگر می خواهید بسم الله و گر نه خدا نگهدار .

بدین ترتیب وزیر و هیئت همراه به شهر خودشان بازگشتند. هنگام خروج ، روحانی از شاهزاد پرسید که آیا دختر را می خواهی
پسر گفت بلی ف روحانی گفت نگران نباشید درست خواهد شد .

این شد که وقتی به شهر خود بازگشتند سلطان نظر وزیر را پسندید و شرایط را سنگین ارزیابی نمود. اما شاهزاده ما عاشق دختر شده بود .

۱۳۹۹-۱۰-۱۵

فکر کردم یک داستان بنویسم

چهارچوب داستان شاهدخت و شاهزاده

مقدمه (دو تا سلطان بودند که فرزندان آنها همدیگر را دیدند ) شرح خانواده و کشور آنها بهتر است هر یک حاکم یک شهر باشند . ایران قدیم
فصل اول گشتن دنبال دختر تا تائید دختر مورد نظر و جشن نامزدی

فصل دوم  دوران نامزدی و مسائل و مشکلات این دوران و جشن ازدواج

دوران اول زندگی  تولد فرزندان اول و دوم (رفع رودربایستی و شروع نمایش خود بدون تعارف به یکدیگر)

دوران دوم زندگی رشد فرزندان – تفکر طلاق و ... ( تصور امکان اصلاح طرفین تا رسیدن به این که کسی تغییر نمی کند . همه اش همین است . نتیجه تصمیم به طلاق )

دوران سوم زندگی قبول واقعیت . ( قبول یکدیگر همینطور که هستند – تا شروع دوران یائسگی و دفع کردن مرد توسط زن و مشکلات این دوره ) مشکلات بلوغ فرزندان و ازدواج فرزندان

ادامه زندگی ( پیگیر زندگی فرزندان شدن تا حد مزاحمت و تکرار اشتباهات در زندگی دختر و پسر خانواده ، در حال تاهل – تا مرگ یکی از قهرمانان داستان )
زندگی تنهای فرد باقی مانده ( دو فصل – زن باقی مانده – مرد باقی مانده )

پایان

هدف شرح مشکلات زندگی است . برای افرادی که می خواهند ازدواج کنند  . بدانند جفت آنها چگونه فکر می کند ( روش تفکر نر و ماده متفاوت است ) با چه دست مشکلاتی مواجه می شوند . گاهی اتفاقات دست هیچ یک نیست .مقصر در مواردی وجود ندارد و اکثر موارد هر دو طرف مقصر هستند و ....


این دوره زمانه جوانها
کتاب با صفحات زیاد را نمی خوانند
خوبه تعداد صفحات را کم در نظر بگیریم
مثلا یک سقف حدود 100 صفحه را داشته باشیم

 یک ایرانی ساکن آمریکا ابراز علاقه کرد که در نوشتن داستان من همکاری کند .
ببینم چه می شود 

۱۳۹۹-۱۰-۱۳

درمنابع سال 2030 می خوانیم که بشر چگونه از شر کرونا رها شد

امروز انواع واکسنها در مقابل کرونا در حال ساخت است . اما مشکل به واکسن محدود نمیشود. همانطور که واکسن بسیاری از بیماری های ویروسی مثل سرماخوردگی جلوی این بیماری را نگرفته است . ( متاسفانه کرونا هم از خانواده سرما خوردگی است )
ما با واکسن می توانیم جلوی تلفات بیماری را بگیریم ( در خوشبینانه ترین حالت تعداد مرگ و میر را کاهش دهیم - اما جلوی بیماری ویروسی را نمی توان گرفت )
یکی از معضلات این گونه ویروسها این است که به سرعت تغییر شکل و ظاهر می دهند . بنابراین خیلی زود واکسنها نیز اثر بخشی خود را از دست خواهند داد .
راه کار مواجهه با این بیماری این است که به ویروس اجازه تغییر دهیم و حتی این سرعت تغییر را بیشتر کنیم . در نهایت انواع متفاوتی از ویروس خواهیم داشت . طبیعتا هر کسی به این ویروسها آلوده شود در مقابل موارد مشابه یعنی سایر ویروسهای این خانواده نیز مصونیت دارد . 
یعنی می توان با بیمار شدن به یک نوع بی خطر کرونا - از انواع مرگبار آن مصون ماند .
چند گونه تغییر را مد نظر می گیریم پارامترهای مهم ما عبارتند از :
سرعت انتشار: زیاد - کم 
خطر برای جان انسان : زیاد - کم 
با این متغیرها چهار گونه بیماری خواهیم داشت 
سرعت انتشار کم - خطر کم
سرعت انتشار کم - خطر زیاد 
سرعت انتشار زیاد - خطر کم 
سرعت انتشار زیاد - خطر زیاد 
به طور طبیعی همه انواع فوق به وجود خواهند آمد . اما نوع غالب کدام خواهد بود ؟ طبیعتا انواع سرعت انتشار زیاد - به سرعت رشد کرده و ویروس سرعت انتشار کم  ها را از رده خارج خواهند کرد . بسته به نوع بیماری این اتفاق می تواند طی یک سال یا چند سال انجام شود . ( با روشهای مصنوعی می توان سرعت را زیاد کرد )
اما وقتی بیماری با سرعت زیاد بین مردم منتشر می شود ، تا مدتی مثلا دو ماه افراد از انواع دیگر بیماری کرونا مصون خواهند بود . حال دو گونه خطرناک و کم خطر داریم .
بیماران با ویروس خطر زیاد خیلی بیشتر از بین خواهند رفت . بنابراین ویروس با خطر کم فرصت بیشتری برای انتشار خواهد داشت . این یعنی ویروس با خطر کم بعد از مدتی به صورت بیماری قالب در خواهد آمد .
زمانی که همه ما خیلی زود به زود به این ویروس مبتلا شویم و البته بدلیل کم خطر بودن ، مانند سرما خوردگی مشکل کمی برای سلامت جامعه ایجاد خواهد کرد ، این بیماری نیز مانند سایر بیماری های ویروسی انسان شده که با انسان به حالت تعادل زندگی خواهد کرد . این ویروس نیز به مجموعه ویروسهای همزیست انسانی تبدیل خواهد شد .
( شاید اکثر ویروسهای همزیست انسان نیز این مسیر را طی کرده باشند ) 
در منابع سالهای 2030 این مطالب را می خوانیم که این اتفاق افتاده و جامعه جهانی از این ویروس عبور کرده است . 
شاید دانشمندان علم ژنتیک بتوانند یک ویروس یا سرعت زیاد و بیماری کم را بسازند . در این صورت یک میانبر زده ایم . و به سرعت از مشکلات این ویروس عبور کرده ایم . در غیر این صورت باید صبر کنیم تا سیر طبیعی این ویروس طی گردد.
ویروس جهش یافته انگلستان ، معلوم نیست از نوع کم خطر یا پرخطر باشد . اما می دانیم که ممکن است ویروس پر سرعت تری نیز با جهش بعدی به وجود آید . شاید این اتفاق برای انواع مرگبار این ویروس رخ دهد و یا بر عکس .
با این منطق حالات و امکانات بشری برای مبارزه با این بیماری به گونه جدیدی مقابل چشمانمان قرار خواهد گرفت . با آرایش جدید نیروهایمان شاید بتوانیم سریعتر و اثر بخش تر با این قبیل بیماری ها روبرو شویم .


۱۳۹۹-۱۰-۰۹

در هنگام بحران و رشد قیمت ها در بازار - دولتها چه باید بکنند ؟

چند گونه اقدام داریم . 
یک مداخله گری در بازار - این روش توسط همه دانشمندان نکوهیده شده است . گر چه سیاستمداران برای رفع نیاز مردم به این روش می پردازند .
دو فعالیت مانند یک واحد بازار آزاد - در این روش ، دولت مانند یک واحد بازار آزاد اقدام به واردات - تولید و توزیع موارد می کند . این حالت شاید یکی از بهترین حالت های رفع سریع نیاز های مردم بدون دخالت در بازار باشد . در واقع دولت با قیمت های بازار و کارکرد بازار کاری ندارد ، بلکه به عنوان یک ذی نفع یک فعالیت اقتصادی انجام می دهد . اقداماتی مانند بسیج عمومی مردم از کارهایی است که فقط دولتها می توانند انجام دهند . 
سه الی آخر - سایر روش ها 
در اینجا منظور دخالت فعال نهاد دولت در زمانی است که مردم نیاز به کمک فوری دارند . نمی توان به دولتها گفت هیچ کاری نکنند . در واقع سریعترین عکس العمل ممکن را دولتها می توانند انجام دهند .
از جنگ ها و تامین غذا و سلاح گرفته تا تامین ماسک و تجهیزات بیمارستانی در زمان بیماری هایی مانند کرونا ، می توان در کنار فعالیت طبیعی بازار ، ( افزایش قیمت کالا و تولید بیشتر تولید کنندگان ) دولتها نیز نقش فعال بازی کرده و در تامین اقتصادی اقلام مورد نیاز مردم اقدام نمایند .


۱۳۹۹-۱۰-۰۲

پس مردم چی ؟

فکر کنید جایی زندگی می کنید که هر اتفاقی بیفتد ، افراد سطح بالای مملکت ، از خودشان می پرسند " پس مردم چی ؟"
هوا سرد می شود ، از خودشان بپرسند ، آیا کسانی هستند که این سرما ایشان را اذیت کند ؟ 
اگر آری برای آنها چه باید کرد ؟ چطور می شود برای آنها کاری کرد که سرما اذیتشان نکند ؟
یا هوا گرم می شود ، همینطور .
مرغ گران می شود ؟ همینطور 
ترافیک مشکل است ؟ " پس مردم چی ؟"
و .... 
وقتی این سوالات مطرح شود ، برای آنها جواب وجود خواهد داشت . اگر مسئله مطرح گردد ، دانشمندان راهکار خواهند داد . هر چیزی راهی دارد . چاهی دارد . گفته اند که همه کس همه چیز را دانند . هر چیزی را باید از اهلش پرسید .
در یک همچین سرزمینی زندگی کردن راحت می شود . راه راحت بودن باز است . می توان رشد کرد و به آنجایی که در توان داریم برسیم .