۱۳۹۵-۰۴-۲۱

آیینه

بعضی چیزها مثل آیینه هستند . افراد در برخورد با آنها نقش خودشان رادار آن میبینند .
بعضی شعرها اینچنین است.  منظور شاعر مفهومی بوده , اما هر کس با توجه به تجربه و دانش شخصی,  استنباط خاصی از آن اشعار میکند . نه تنها اشعار بلکه بسیاری از گفتار نیز چنین خاصیتی دارند .
این مطالب نشان دهنده عمق معانی نهفته در آن گفتار یا اشعار است . هر کس به اندازه توانایی خود به عمق گفتار میرسد . این نه فقط در جنبه مثبت است , بلکه گاه افراد از آنها سوء تعبیر نیز ممکن است بکنند !
سوء تعبیر از اشکال ما است , اما دامنه برخورد با این مفاهیم جالب است , از خیلی منفی تا خیلی مثبت , بسته به درک مخاطب .
در واقع این مفاهیم حالت آیینه را دارند که مخاطب خود را در آن میبیند .
هر مفهوم چه میزان خاصیت آیینه‌ای دارد ؟ میزان آیینه بودن هر چیزی نیز متفاوت است . به نظر میرسد هر چقدر جنبه معنوی مفهوم بیشتر باشد جنبه آیینه‌ای آن نیز بیشتر خواهد بود .
نمونه بارز آن کتب الهی است ( که هر کس بر اساس درک و حالت خود مطالبی را از آن درک میکند . )
در واقع کتب الهی آیینه‌ای هستند که بر اساس درک زمان هر کس آیینه جمال آن شخص میباشند . از آنجا که خداوند در ازل همه چیز را به آدم آموخت , پس آدم همه چیز را میداند . در مواجهه با انواع آیینه‌ها بخشی از آن را ملاحظه کرده و در مقابل چشم میآورد .
جمال انبیا و اولیای الهی نیز چنین است . نقل است که در اوایل نشر اسلام,  سلمان بر رسول خدا وارد شد و با دیدن جمال ایشان منبسط شده و بی اختیار شرح زیبایی ایشان را بر زبان جاری میسازد و رسول خدا هر بار تایید میکرد ند که بلی درست است . بعد از سلمان فارسی ابوجهل وارد میشود و او نیز بی اختیار شرح زشتی بر چهره رسول خدا میدهد که باز رسول خدا گفتار ابوجهل را تایید میکنند .
وقتی ابوجهل خارج میشوند حضار سوال میکنند که چگونه است که دو نفر شما را زیبا و زشت خواندند و شما هر دو را تایید کردید ؟
ایشان پاسخ دادند : که ما آیینه‌ایم هر کس نقش خود را در ما میبیند . از این جهت سلمان و ابوجهل هر دو نقش روی خود را در چهره من دیدند و آن را بیان کردند و البته هر دو درست می گفتند .
داستان معروف بایزید بسطامی و چاقو زدن مریدان بر ایشان نیز بیان کننده همین مطلب است .
اما وقتی هر کس بر اساس رنگ خود از قرآن مطلب درک میکند , تکلیف عمل به قرآن چگونه است ؟
درک هر شخص به اندازه خود او و برای شخص خودش معتبر است . از این رو گفته‌اند که آنچه درک کردید بیان نکنید , آن برای خود شما است . اما انبیا و اولیا و کسانی که به ایشان اجازه از طرف آنها داده شده باشد , اجازه دارند آنچه درک کرده‌اند برای دیگران بازگو کنند . حتی میتوان گفت بر اساس نیاز دیگران , بخشی از معانی را نمایش دهند , یا پرده را کنار بزنند تا دیگران نیز ببینند . همه این جملات یک معنا را میرساند .
قرآن نیز بیان میدارد که بر ایمان گروهی می افزاید و برای بعضی بر عکس بر ضلالت ایشان اضافه میگردد.
نه تنها موارد ذکر شده , بلکه خود طبیعت نیز همین نقش را دارد . حالات و احساسات ما نسبت به یک منظره , یک درخت , تصاویر حیوانات و غیره نیز چنین است .
در واقع آنچه میزان آئینه بودن را مشخص میکند , وجهه الهی آن است . هر چیز " آیت الله " است . میزان این وجه الهی است که تعیین‌کننده میزان آینه‌ای چیزها است . بعضی بیشتر و بعضی کمتر ( برای ما ) این وجه الهی از دید ما چنین است !
در واقع امور نزد خداوند تفاوت ارزشی ندارند.  بلکه همه آنها نزد خداوند مخلوق و ارزش واحد دارند . این برای ما است که ارزش آنها تفاوت میکند و این بسته به شرایط و جایگاه نظاره کنندگی ما است .
همه چیز زیبا است . چون او غیر زیبا نمی سازد .از خوب و زیبا غیر خوبی و زیبایی صادر نمی شود  .

هیچ نظری موجود نیست: