۱۳۹۷-۱۲-۲۰

آزمون ونزوئلا برای دانش آموختگان سازمانهای امنیتی !

دانش آموختگان سازمانهای امنیتی درسهای متنوع و تخصصی میخوانند و همچنین وقایع روزمره کشورهای جهان برای ایشان در زمره تمرینهایی است که میتوانند دانش خود را محک زده و در خصوص بهترین گزینه های ممکن برای بهره برداری یا سرنگونی یا نگاه داشتن در قدرت یک طرف نظریه پردازی نمایند .
این تمرینها باعث بهبود عملکرد این افراد و سازمانهای آنها میگردد.
شاید مشکلات امروز ونزوئلا را بتوان بصورت یک تمرین خوب برای آنها در نظر گرفت . در ونزوئلا باید چه کرد ؟ در واقع بستگی دارد که ابتدا بدانیم هرف از هر اقدامی چیست . اگر هدف را بهبود اقتصادی ونزوئلا و رسیدین به آسایش و آرامش زودتر برای مردم ونزوئلا در نظر بگیریم ، مشاده میکنیم که باید " مادورو " برود و گروه جدیدی مثلا در ادامه حرکت " گواریدو" بر مسند قدرت تکیه بزند . اما تغییر قدرت چگونه باید باشد ؟ طرفهای درگیر تا اینجا توانسته اند روبروی هم قرار گیرند . از سوی دیگر قبلا ارتش ونزوئلا سعی کرده بود با آمریکا تماس بگیرد که آمریکایی ها زیر بار نرفته اند . بنابراین دور از ذهن نیست که این ارتباط برقرار است و خواست سازمان " سیا " این است که فعلا همینطور باشد و این بازی همینطور پیش برود . گر چه آمریکا در زبان به شدت و در عمل بصورت ناکارآ به مادورو میتازد ، اما عملا ادامه حکومت او خواست آمریکا است !
مسلما آقای گواریدو و گروه داخلی حمایت کننده او این را نمیدانند یا اگر بدانند ، همکاری با روند در پیش رو دارند . برای اینکه آقای گواریدو یک گام به پیش برود ، لازم است وعده عفو کامل به طرفداران طرف مقابل را بدهد . طبیعتا در طول سالیان دراز افراد زیادی ، بخصوص کسانی که در مسند قدرت در بخشهای مختلف هستند کارهای ناصواب زیادی انجام داده اند . بخشش آنها بصورت بالقوه آنها را به سوی گروه آقای گواریدو جذب میکند .
در واقع دلیل طرفداری از مادورو ، منافع مالی و اعتقادی آینده نیست .دلیل حمایت طرفداران مادورو نگرانی از دست دادن امکاناتی است که از قبل گرفته و الان دارند و یا از آن استفاده کرده و ندارند ، اما میترسند که از آنها مطالبه شود .
الان کاملا مشخص است که وضعیت فعلی برای مدت طولانی نمیتواند ادامه یابد و مردم ونزوئلا یا از گرسنگی از بین خواهند رفت و یا تغییری در ساختار حکومتی پیش خواهد آمد . حتی اگر این داستان تا دور بعدی انتخابات طول بکشد.
بنابراین با رفع موارد نگرانی طرفداران " مادورو " پایگاه مردمی او نیز از دست خواهد رفت . ( بخشی از تظاهر کننده ا افراد مزدوری هستند که برای دریافت یک حداقل پول در هر اقدامی بدون توجه به عواقب آن اقدام میکنند . آنها طرفدار نیستند ، بلکه کارگرانی هستند که با دریافت پول روز مزد ، یک روز خود را در اختیار افراد دیگر میگذارند ! )
با کاهش حمایت های مردمی ، دولت مادورو ضعیف شده و " ذی نفعان بازی " مانند آمریکا تمایل بیشتری به تعویض نفر مقابل خواهند داشت .
نفر بعدی نیز احتمالا تا مدتها درگیر مشکلات داخلی و تولید نفت خواهد افتاد و به این زودی ها توان تولید نفت بالا برای ونزوئلا قابل اجرا نیست .
این یعنی نفع اقتصادی برای تولید کنندگان نفت آمریکایی!
شکل استعمار جدید تغییر کرده ، حالا مردم را درگیر استقلال و آزادی میکنند و گردش نقدینگی جهانی را مطابق منافع خود تغییر میدهند . قبلا هم همین کار را میکردند . به نوع دیگر .


۱۳۹۷-۱۲-۱۹

جهان ماده و ضد ماده

دنیا در تعادل است . یک زمانی این جهان مادی ما بوجود آمد . آیا برای تعادل لازم است که یک جهان ضد ماده هم داشته باشیم ؟
طبیعتا یک جهان ضد ماده نیز ممکن الوجود است . اما آن زمان که این جهان بوجود آمد ، به همان میزان و در کنار آن یک حجم متناظر ضد ماده ایجاد شد ، آیا آن مواد ضد ماده در جهان ما است یا در جایی دیگر .
طبیعتا اگر در جهان ما بود برخورد آن با جهان ما باعث خنثی سازی میشد . 
اگر در جهان دیگری بود ، دنیای دو جهانی میداشتیم که امری معقول نیست . تضادها در جهان طبیعی در کنار هم هستند . " شب و روز " " تاریکی و روشنایی " و غیره. آیا ممکن است آن ضد ماده در کنار مواد شناخته شده ما باشد و بتواند باقی بماند ؟ بلی 
نتیجه اینکه آن ضد ماده باید درکنار مواد جهان هستی و به میزان برابر باشد ، اما به نحوی باشد که نتواند با مواد برخورد کند . یکی از مکانهایی در جهان که ایزوله است درون سیاهچاله ها است . این امکان وجود دارد که آن مواد در درون سیاهچاله باشند و بصورت ایزوله امکان برخورد با مواد بیرون از سیاهچاله را نداشته باشند . 
در غیر اینصورت نیازمند دو جهان هستی هستیم که با هم مجموع صفر را بسازند . اما این دو جهان نیز باید به نحوی از یکدیگر دور شده باشند که هنوز برای آن قانونی کشف نکرده ایم و همچنین از هم دور بمانند در حالی که آن دو اگر به صورت دو دو مجموعه جدا باشند با نیروی زیادی یکدیگر را جذب خواهند کرد . با دانش امروز این مجموعه دوتایی بسیار ناپایدار است .
نوع دیگر قابل تصور این است که مجموعه ای از سیاهچاله های ماده و ضد ماده داشته باشیم و نظر به اینکه این سیاهچاله ها جاذب یکدیگرند ، در واکنش آنها با یکدیگر ، همانقدر که امکان خروج ماده از سیاهچاله های حاوی مواد متصور هستیم ، به همان میزان مواد ضد ماده امکان خروج خواهد داشت و این یعنی این مواد یکدیگر را خنثی میکنند که این امر مشاده نشده است . از سوی دیگر میزان مواد خارج از سیاهچاله جهان هستی خیلی کمتر از مواد درون سیاهچاله ها است . شاید نسبت یک به صد . بنابراین تعادل وزنی درون و بیرون سیاهچاله نیز رعایت نشده است . این یعنی جایگاه ضد ماده خالی است .
 دنیا بصورت برابری ماده و ضد ماده بوجود نیامده است .
وجود ضد ماده ممکن ، اما عمومیت ندارد . 
مواد از تراکم و پیچش نور بوجود می آیند . این مواد تا بینهایت قابلیت تجزیه دارند . زیرا نور - میزان انرژی قابلیت تقسیم دارد . تراکم این نور میتواند جرم ها را بسازد . 
آنچه مهم و قابل تعمل است ، اولین گام جدا شدن میزان مشخصی انرژی از انرژی کل است تا بتواند در یم حالت ، تبدیل به ماده گردد . چگالی بالای انرژی کافی نیست ، زیرا در انفجارات هسته ای و خورشید فرآیند معکوس اتفاق می افتد . 
باید یک حالت بحرانی وجود داشته باشد که این تبدیل قبل از انفجار پیدا شود . شرایط باید سهل و ممتنع باشد . ایجاد آن حالت بحرانی مسئله ای است که باید حل شود . 
به جای تمرکز بر شکستن مواد به اجزای ریز تر باید مسیر برعکس یعنی مسیر ایجاد یک ماده مرکز توجه دانشمندان قرار گیرد . 


پاسخ دادن به سوالات

خداوند در میان خلق استاد گذاشت . از دید ما این استاد باید دانا باشد . به عادت همیشگی هر چه سوال داریم میرویم و از این استاد میپرسیم !
اما چه تعداد سوال داریم ؟ در هر موضوعی به تعداد افراد بشر سوال داریم . در هر موضوع چون افراد بشر از زاویه دید خاص خود به آن نگاه میکنند سوالات متعدد و متفاوت است . البته برای همه آنها پاسخ وجود دارد و استاد به همه آن پاسخ ها آگاه است و اشراف دارد . اما 
خداوند مقدر ننموده که استاد به تک تک افراد پاسخ سوالات را بدهد( با توجه به محدودیت زمانی و مکانی افراد و خود استاد ) . خداوند مقدر فرموده استاد با همه افراد بشر کار کند و همه را به آن جایگاه برساند که پاسخ سوالات خود را با تفکر و تدبر پیدا کنند . این است مرحله رشد انسانی . 
همه پیامبران ، بخصوص پیغمبران الوالعظم و سرور و استاد همه بشر رسول الله استاد بودند تاانسان را به جایی برسانند که بتواند پاسخ سوالات خود را بدهد.
اما اکثرا (کسانی که در خدمت ایشان بودند و بر حسب ظاهر ایشان را دیدند یا در کتب از ایشان خواندند ) تنبلی نمودند و به جای ساخته شدن ، به دنبال بسته های جواب رفتند . البته بسته های جواب خیلی خوب است و در آنها اسرار حکمت درج است . اما اینها هدف غایی نیست . حتی لازم هم نیست . چه خود رسول الله و اکثر انبیا و اولیا بی سواد و امی بودند . اگر نیاز بود که کتابها و مطالب دیگران را بدانند آنها را از میان باسوادان و دانشمندن انتخاب میفرمود . اما لازم نیست . خوب است باشد ، کما اینکه اکثر جانشینان ایشان از میان دانشمندان زمان خود بودند . کسانی که در تحت تربیت پیغمبر زمان خود به دانش زمان خود نیز پرداخته اند .
پس خوب است بدانیم که هدف گردش گیتی این است که در مسیری برویم که بتوانیم پاسخ سوالات خود را بیابیم . همچنین برای این کار باید تفکر کنیم و از تنبلی در تربیت الهی که متابعت دستورات فردی و اجتماعی انبیا و اولیا است تبعیت کنیم . آن زمان که به جایگاه عالم بودن به پاسخ همه سوالات رسیدیم ، در هر جایگاه میدانیم که چه باید بکنیم و آنچه خواهیم کرد ، ان خواهد بود که خداوند دوست دارد و مقدر فرموده و مناسب خلق است . تا آن زمان باید به خود بپردازیم .
طبیعتا این امر ، امری فردی است و جوامع برای اداره خود باید برنامه خاص خود را بریزند . یعنی گر چه دستورات انبیا و اولیا برای اجتماعات نیز هست ، اما زمانی اجتماع این دستورات را جاری و ساعی خواهد کرد که خواست اجتماع نیز چنین باشد ، خواست فردی و اعمال زور اجتماع را اصلاح نخواهد کرد .
...


۱۳۹۷-۱۲-۱۸

دعای پدر برای فرزند

بنده ای میگفت به پدرم عرض کردم :
اینکه دعای والدین در حق فرزند اجابت میشود ، در فکر بهترین دعا برای فرزندم بودم .
یکهو به ذهنم رسید که بهترین دعا این است که
"الهی در پیش پای امام زمان شهید شوی "
....
بعد گفتم از خوب است این دعا را از پدرخودم نیز بخواهم . این شد که با پدر تماس گرفتم و التماس دعا را عرض کردم .
به فکر فرو رفتم و گفتم اگر این ایده در گروه های مجازی دست به دست شود ، پدران زیادی برای فرزندان خود اینچنین دعایی خواهند کرد . همچنین التماس دعا از والدین خود خواهند داشت .
گام مهمتر بعدی این است که این افراد که چنین دعایی در حق فرزند کرده اند ، چگونه فرزند را تربیت میکنند و فرزندان که دعای پدر را شنیده و دانسته اند چگونه زندگی خواهند کرد ؟
جامعه ای که آرزوی همه مردانش این باشد که در پیش پای امامشان شهید گردند ، جامعه ای است با اخلاق ، فعال ، کمک کننده به یکدیگر ، همه در آرامش ، رشد جامعه در بالاترین حالت ممکن خواهد بود ، خدمت همه افراد جامعه به یکدیگر در بیشترین حد نهایت خود بوده و دانش و علم نیز شکوفا و فعال خواهد بود.
یک جامعه بسیار خوب و ایده آل.
( جهاد فقط در حضور امام و به اذن او جایز است . این به معنای خودکشی و عملیات انتحاری نیست . افراد ممکن است در سنین پیری به فیض شهادت برسند . اما شهادت عالی ترین آرزوی بنده مومن است . از سوی دیگر آیاتی داریم مبنی بر این که عده ای در حالی که در میان مسلمین هستند ، راه میروند و غذا میخورند ، آنها شهید هستند ... بحث شهادت خود مقوله دیگری است و توضیح مجزا میطلبد.)

۱۳۹۷-۱۲-۱۵

درس زندگی دو کبوتر و ساختار شهر نشینی مناسب بشر

بهار است و زمان خانه سازی کبوترها . کبوترها با هم پروتز میکنند و با هم مدتی به سر میبرند . اما بعد از زمان کوتاهی شروع به لانه سازی کرده و با هم جوجه ها را بزرگ میکنند . هریک چه حسی دارند ؟ چرا پرنده نر کنار جفت خود میماند ؟
پرنده ماده درد دارد . حس دارد . در درون خود تغییر را حس میکند . از این جهت طبق غریزه لانه میسازد . نوع نر که این حس را ندارد . پس میرود . اما چیزی باید باشد تا او را بازگرداند و کنار ماده نگه دارد . این عدم آرامش است .  کبوتر نر هر جا برود ، احساس کمبود و عدم آرامش خواهد داشت . این احساس عدم آرامش او را باز میگرداند و در کنار کبوتر ماده آرامش خواهد یافت . بدین ترتیب کبوتر نر نمیتواند از جفت خود دور شود . هر وقت دور میشود ، آرزوی بازگشت دارد . پس بر میگردد. اما کبوتر ماده هم حس مشابهی دارد ، با اولویت درد درون . وقتی تخم میگذارد . آن تخم ها جزیی از او هستند . او هستند . پس آنها را ترک نمیکند . اگر رفت ، زود برمیگردد . این عدم آرامش برای او در مورد تخم ها و بعد جوجه ها است .اما پرنده نر این حس را نسبت به پرنده ماده دارد و نه جوجه ها . 
جوجه ها عزیزند چون از پرنده ماده هستند  تخم ها هم از اویند و مثل اویند . 
این است حس پرنده نر و البته ماده .
اما در جایی که تراکم جمعیت بالا میرود ، زاد و ولد کم میشود . این رویداد با برخورد با سایر هم نوعان پیدا میشود . این تراکم میتواند زاد و ولد را کم کند تا به صفر برساند .
این رویدادی است که در شهرها در مورد انسان شاهد آن هستیم . هر چه شهرها بزرگتر باشند ، زاد و ولد کمتر میشود . افراد جدا از هم میشوند و فاصله میگیرند . و بر عکس هر چه جامعه کوچکتر شود ، فرزندها بیشتر میشوند . و همه سعی در پسبیدن به یکدیگر . 
بدین ترتیب خصلت شهرنشینی و صمیمیت را میتوان توضیح داد . در شهرهای بزرگ مردم کمتر با یکدیگر صمیمی هستنند تا شهرهای کوچک ...
میبینیم در شهرهای بزرگ مثل توکیو - نیویورک و غیره ، تمایل به جفت یابی در میان مردم کمتر است تا در شهرهای کوچکتر همان کشورها . تغییرات زاد آوری محلات مختلف یک شهر ، تابع موارد پیچیده دیگری است . در اینجا از میانگین زاد آوری و جفت یابی استفاده شده است .
بررسی این ویژگی انسانی نشان میدهد که شهرهای خیلی بزرگ برای سکونت انسانی خوب نیستند . محیط پر استرس - سفرهای شهری طولانی و انواع آلودگی ها از معایب این شهرها است . 
باید توسعه شهرهای کوچک را مد نظر قرار داد . جمعیت اضافی هر منطقه باید به شهرهای کوچکی که در هر جای مناسب قابل ساخت باشند هدایت گردند .
همچنین جمعیت های شهری در شهرهای بزرگ باید به نحو مناسب به گروه ها و شهرکهای کوچکتر تقسیم و سپس ترکیب جدید شکل شهر بزرگتر را بسازد .

۱۳۹۷-۱۲-۱۴

در مرتبه انسان

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۷۲﴾
پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم سجده‏ كنان براى او [به خاك] بيفتيد (۷۲)
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾
پس همه فرشتگان يكسره سجده كردند (۷۳)
إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۷۴﴾
مگر ابليس [كه] تكبر نمود و از كافران شد (۷۴)
سوره ۳۸: ص
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد (۲۹)
فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۳۰﴾
پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند (۳۰)
إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿۳۱﴾
جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجده‏ كنندگان باشد (۳۱)
سوره ۱۵: الحجر
در اینجا منظور " فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" است . بقیه را برای تیمن و تبرک آوردم .
سَوَّيْتُهُ یعنی شیرین کردم .
نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي یعنی از روح خودم در او دمیدم .
اولی شیرین کردن ، یعنی تلخ و شور و ترش نیست . شیرین شده ، گل وجود ما ( فیزیکی ) چه زمانی شیرین میشود ؟ وقتی که در حالت خنثی قرار گیرد . این رویداد در درون رحم نیز اتفاق می افتد . بصورت استاندارد ، محیط رحم خصلت بازی دارد . اما به محض بار گرفتن ، شرایط برای نگهداری طفل آماده شده و محیط از نظر اسیدی خنثی میگردد. این را رحم از بارور شدن تخمک متوجه میشود . این شیرین شدن پس از باروری تخمک در درون تخمک نیز مصداق دارد . شرایط تکثیر و حیات در درون تخمک باید از منظر اسیدی خنثی باشد.
تا بتواند حیات در آن باعث حرکت شود .
این رویداد نه فقط در انسان ، بلکه در همه موجودات زنده اتفاق می افتد . در گیاه نیز باید شرایط درونی خنثی برای ادامه حیات بذر موجود باشد .
تا اینجا شرط لازم را بیان فرمود ، اما شرط کافی نیست . شرط کافی قسمت دوم آیه است .
وقتی از نفخه خودم در او دمیدم .
این میرساند که قبل از نفخه هم داریم . ممکن است برای افرادی نفخه ندمد . پس آن افراد قابل سجده نیستند . این نفخه باید چیزی باشد که به اراده الهی در بعضی دمیده شود و در بعضی خیر .
این را ما میگوئیم امانت الهی که در دست بندگان خاص خداوند است و از آدم تا آخر جهان در دست نماینده خدا خواهد بود . این همان چیزی است که مدعیان مذهبی از نمرود و فرعون ( طاغوت ) تا آخر جهان ادعای داشتن آن را میکنند .
این امانت به خواست خداوند توسط نماینده او در بنده دمیده میشود . این را بیعت میگوئیم . همان که " إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى "فرموده است .
در اینجا به او سجده کنید . همه با هم یا یک یک و با فاصله زمانی ؟
زمان در عالم مادی ما محدودیت دارد در آنجا زمان به گونه دیگری است . گر چه به فرموده خداوند همه سجده کردند بجز شیطان ، اما همه با هم سجده نکردند . بلکه یکی یکی و بعضی با هم و در چندین نوبت سجده همه فرشتگان صورت گرفت . چرا ؟
به دو دلیل یکی محدودیت خاص فرشتگان و دیگری محدودیت بشری در تحمل بار سجده . از اینجا میبینیم که فردی که در او روح الهی دمیده شده ، شروع میشود سجده فرشتگان بر او ، اما همه انواع شیاطین سجده نمیکنند و به واسطه قسمی که شیطان خورده ، سعی در گمراهی او میکنند . از این به بعد مراحل پیشرفت فرد که سلوک مینامیم نمایان میشود . هر چه بنده خدا به پیش برود ، فرشتگان بیشتری بر او سجده میکنند و هر چه شیاطین پیروز شوند و او را از آنجا که هست پایین تر ببرند ، فرشتگان در اطاعت و ساجد بودن مردد شده و سر برمیدارند .
رسم است که خداوند به کسی که روح الهی در او دمیده شده اجازه امتحان میدهد ، تا آنجا که خطر نابودی امانت الهی پیدا شود ، در آنجا برای نجات او ، دست او را گرفته و کمی بالا میبرد تا ببیند چه میکند و چه کرده ، در واقع حجاب جسمی را از او برمیدارد . ما آنرا از این سو مرگ و نیستی نام نهاده ایم . اما سفر ادامه دارد و در عالم برزخ آن بنده که حالا میبیند و عالم است ، مراحل را طی میکند تا مسجود همه ملائک گردد.
والسلام
{ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿۱۱۱﴾
در حقيقت ‏خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى ‏جنگند و مى ‏كشند و كشته مى ‏شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله‏ اى كه با او كرده‏ ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است (۱۱۱)
سوره ۹: التوبة }


هستی

هستی مقابل ندارد . مقابل هستی نیستی است که در واقع نیستی ، نیست .

ما میگوئیم که هستی شعور دارد ، قدرت دارد و نام آن در مذاهب خدا است . خوب اگر ما خود را ببینیم ، در واقع ما نیز جزئی از این " هستی " هستیم . در " هستی " هستیم .

تا زمانی که خود را جدا کنیم و جدا بدانیم ( گر چه واقعا جدا نیستیم و جزئی از هستی هستیم ) مرتبه ای دارد.

وقتی خود را جزئی از هستی بدانیم - آن هم مرتبه دیگری دارد .

اما زمانی خود را نمی بینیم . همه آنچه هست را هستی می بینیم . این نیز مرتبه ای است . 

نظر به اینکه کل هستی یکی است و در یک، جزء نیست . پس اینطور نیست که آن یک قابل تقسیم به اجزا باشد . 

پس همه هستی است . بقیه تصور و توهم است ( قوه شیطانیه توهم است . از آن برای مقاصد اختراع و غیره میتوان استفاده کرد ، اما باید در کنترل باشد که این توهم انسان را با خود بیگانه میکند ) 

این هستی ویژگی دارد .

روشن و عیان و آشکار است . که هست .

عالم است و بینا ( به خودش که غیر او نیست )

فاعل است و قادر ( که هست )

خلاق است و مصور ( از آشکاری نزدیک است که بروز کند . مثل روغن خالص که از خودش نزدیک است آتش بگیرد ... ظهور قدرت و فعل )

از قدیم بوده و تا ابد خواهد بود . دلیلی ندارد که روزی نباشد . او هستی است . چون هیچ ما به اذا ندارد . در مقابل ندارد ، طرف ندارد ، پس هیچ عامل تغییر ندارد . ثابت است بوده و خواهد بود . چون همه چیز او است و همه هستی را دارد که خود را دارد . پس بی نیاز است و صمد است . 

این او و همه او مثل ندارد . یکتا است .

چون هیچ دیگر نیست . هر چه هست خوب است زیبا است . چرا که همه او است . و این چیز زیبا ستودنی است . سبحان است . محمود است .

چون او همه او است و او خود را دارد . پس او خود را دوست دارد . عاشق خود است . محبوب است .

پس همه او که از سنخیت اویند ، او را دوست دارند و بر اساس سنخیت میزان حب تفاوت کند .

این میزان دوری و نزدیکی از میزان توهم " بودن " است . جدا بودن است . 

هر چه از او تر - بیشتر عاشق او بودن است . 

هر چه ما کمرنگ تر او عیان تر 

تا حد نهایت نداشتن سایه که سبحان الله ، حبیب الله و رسول الله را قسمت گشت صلوات الله علیه و علی آله الطیبین الطاهرین . 

که صدق الله العلی العظیم .

 


زبان علمی فارسی !

همه به خاطر می آوریم که مثلث abc چگونه با مثلث def متشابه است . از سوی دیگر وقتی از متغیر x  حرف میزنیم یا برای محاسبه سقوط آزاد و سرعت متوسط از حروف و علائم بیگانه استفاده میکنیم ، کسی تعجب نمیکند .
در واقع توفق سیاسی اقتصادی مردم آنگلوساکسون ( بریتانیا - ایالات متحده ) باعث شد که اکثر کشورها زبان علمی انگلیسی زبانها را به کار ببرند . البته این امر بقدری برای جوامع مفید بود که باعث سرعت گرفتن انتقال دانش نیز شد . این قضیه به زبان انگلیسی آموزی کمک کرده و زبان علمی انگلیسی در کشور ما نیز قبول و مورد استفاده است .
اما کشورهایی هستند که اینطور نیستند . نمونه آن چین و روسیه هستند . از طرفداران غربی نیز کشورهای ژاپن و کره جنوبی را داریم . گر چه این کشورها نیز برای ارتباط با جامعه بین الملل علمی به انگلیسی مسلط هستند ، اما در مدارس و دانشگاه های آنها زبان خود ایشان آموزش داده میشود . 
ما نیز میتوانیم این چنین کنیم . زبان علمی فارسی را بسط و توسعه دهیم .
سابقه هزاران ساله محاسبات ریاضی و سیالات ، خیلی قبل از آنکه سایر ملل بتوانند آنها را بخوانند به زبان بومی خود ما صورت میگرفته است . در اینجا در خصوص تاریخ علم فلات قاره ایران صحبت نمیکنیم . بلکه رو به آینده داریم .
خیلی خوب است ، سایر ملل جهان برای آموزش علوم به ایران بیایند و به واسطه خواندن علوم ایرانی ترجمه شده به زبان خودشان در پی مطالعه زبان مادر خالق این دانش ها باشند .
در جایی که همه پایان نامه ها به زبان بیگانه نوشته میشود و سعی میکنند برای اثبات دانش خود در مجلات خارجی مقاله به زبان بیگانه چاپ کنند ، این سخن ها لازم است زده شود . جایی که دانش تولیدی در داخل کشور استفاده نمیشود و همگان بدنبال گوش شنوا در خارج از مرزهای زبان مادری هستند .
باید به اصالت و پایه های خود بپردازیم و آنرا تقویت کنیم . این آن چیزی است که برای نسل های بعد به یادگار خواهیم گذاشت .

اقدام مناسب جهان در مواجهه با وقایع کره شمالی

کره شمالی در فشار است و چین و روسیه از پشت این کشور را حمایت میکنند . در واقع بازی فشار برای این کشور جواب نمیدهد . اما برداشتن فشار بدون دستاورد نیز منطقی نیست .
در اینجا نقش کره جنوبی پر رنگ میشود . اگر کره جنوبی یک جانبه به کمک مردم کره شمالی برود چه میشود ؟ در این فشار جهانی به کره شمالی ، کره جنوبی به خوبی میتواند از این فشار استفاده نماید . تجارت با کره جنوبی ، خود به خود مرزها را کم رنگ خواهد کرد . سایر کشورها نیز باید ضمن حفظ محیط فشار به کره جنوبی اجازه نزدیک شدن را بدهند . 
سازمان ملل و سایر کشورهای جهان میتوانند به بیانیه و موارد غیر الزام آور در خصوص اقدام کره جنوبی بپردازند . اما بیشترین نفع را مردم شبه جزیره کره خواهند برد . آنها از تحریم های بین المللی استفاده میکنند تا به یکدیگر نزدیکتر شوند . سرمایه گذاری و تکنولوژی میتواند از کره جنوبی به سمت شمال برود . 
در واقع این آن چیزی است که بعد از رفع همه مشکلات بین دو کشور مطلوب خواهد بود . از سوی دیگر وقتی در بازار کره شمالی حضور داشته باشید ، تاثیر گزاری بر آن کشور بیشتر خواهد شد . 
جا دارد به عنوان گام بعدی کمک داوطلبانه کره جنوبی به مردم آن سوی مرز صورت پذیرد . در این صورت جنبه های بسیار بیشتری برای بازی ایجاد خواهد شد .

۱۳۹۷-۱۲-۱۱

تفکر در دفاع واجب

آمریکا اذعان میدارد برای دفاع از کشورش به افغانستان و عراق نیرو فرستاده است ! آیا این رفتار آمریکا دفاع است ؟ عقل حکم میکند که دفاع واجب است ، اما حدود دفاع تا کجا است ؟ دفاع چگونه چیزی است و الی آخر ...
دفاع وقتی مصداق پیدا میکند که تعرضی به جان و مال و ناموس دیگری صورت گرفته باشد .
 یعنی شرط اول این است که تعرض رخ داده باشد .
اما در مقابل هر تعرضی هر میزان رفتار متقابلی دفاع نیست . رویداد 11 سپتامبر نوعی تعرض بود که به واسطه آن آمریکا به افغانستان حمله کرد . 
مورد دیگر این است که دفاع تا زمانی است که تعرض در حال رویداد است . اقدام پیشگیرانه دیگر دفاع نیست . پس در زمان قبل از تعرض آمادگی دفاعی لازم است . اما در زمان تعرض اقدام مفعول را دفاع میتوان نام نهاد . البته بعد از تعرض نیز اقدام اگر صورت گیرد ، دیگر نام دفاع ندارد ، بلکه انتقام یا قصاص و امثال آن نام دارد . 
پس دفاع آن افقدامی است که فقط هنگام تعرض است . 
دوم این است که دفاع از خانواده تعرض باشد . اگر کسی برای چک زدن دستش را پیش آورد و در مقابل با اسلحه گرم به قتل برسد ، اینکار دفاع نیست . دفاع باید از نوع حمله باشد . در همان حدود و تا اندازه بازداشتن حمله کننده .
سوم دفاع وقتی مصداق دارد که کسی حمله کننده باشد . در واقع حمله کننده باید قوی تر از حمله شونده باشد تا دفاع مصداق داشته باشد . حمله یک کودک به بزرگتر و رفتار بزرگتر را دفاع نمی گویند . در اینجا رفتار بزرگتر در قالب دفاع معنا ندارد ، چون حداکثر خطر کودک چیز کوچکی است . بلکه رفتار بزرگتر برای تربیت و هدایت کودک معنا میابد .
پس دفاع زمانی مصداق دارد که بزرگتری به طلم به کوچکتری تعرض نماید .
در آن صورت کوچکتر برای رفع آن تعرض در حد رفتار تعرض کننده باید رفتار نماید تا تعرض را جلوگیری کرده و رفع نماید . حد آن هم تا زمان رفع تعرض است . نه بیشتر ، 
دفاع از اعتقادات اما به گونه دیگری است . اگر اعتقاد صحیح باشد ، بد گفتن به اعتقادات تعرضی است که حداکثر رفتار متقابل را خواهد داشت ، بد گفتن در مقابل بد گفتن ، آن هم اگر طرف مقابل را جری نماید که دیگر دفاع نیست ، بلکه تشویق و ترقیب به شدت دادن تعرض است . پس کسی که میخواهد دفاع نماید باید اندیشه نماید . 
مورد دیگر در دفاع این است که شخص مدافع باید در تیم حمله شدگان باشد یا حداقل حمله کننده و حمله شده را بشناسد . در غیر این صورت ممکن است که توسط دیگران بازی داده شده و از رفتار او برای کارهای دیگر استفاده شود . مصداق آن حمایت افراد معمولی اروپایی از اسرائیل است . آنها را بازی داده و آنها برای دفاع در مقابل حمله اعراب به اسرائیل کمک کالی و سلاحی و البته مهمتر از همه معنوی میکنند . در حالی که این اسرائیل است که مدتها است اعراب را سلاخی مینماید و به اموال و جان آنها تعرض میکند و به هیچ دادگاهی پاسخگو نیست . 
دیگر اینکه اگر بزرگتری دارند به حرف بزرگتر توجه کنند . بچه های خانواده باید در تیم پدر باشند و برای کمک پدر در مقابل تعرض از خانواده حمایت نمایند . چرا که جهانبینی پدر بیشتر است . چه بسا که در دفاع ضرباتی را متحمل گردد تا ضربه های بزرگتری را دفع نماید یا جلوگیری کند . پدر همه خانواده را میبیند در حالی که اطفال خانواده از جایگاه خود عالم به احوال همه جهات حمله کننده نیستند .