۱۳۹۵-۰۸-۰۸

منم انسان


موجودی نیمه خدایی, نیمه حیوانی.
جنبه خدایی من , خلق میکند, اراده میکند و مرا به سمت بالا میکشد. جنبه حیوانی من باعث حفظ نوع شده, مرا در این دنیای دنی زنده نگاه میدارد و برقرار.
معجونی هستم از خواستن ها و دوست داشتن ها. میل ها و نخواستن ها.
گاه آتش خشم میشوم. گاه دریای رحمتم. گاه خاک سردم بی رمق,گه حرکتم چون موج رود.
این همه هستم و گاهی نیستم.
گاه شاهدم, گاه مشهودم. گاه شهدم و گاه شهد ساز.
از وقتی دو نیمه یک زمان, با هم دو سویم میکشید
داشتم دعایی که ای اله, سمتی اقلا میبرید.
سخت است میانه داشتن,
گه میل سمت آشنا ,گاهی به سمت میل دل ,
گاهی فرای معرفت , گاهی به سوی خواست و میل
نیمه خدایی میبرد. گاه و زمان امتحان, 
گاهی که خواهش ها و میل میبردم سویی نهان.
دانم که سلطان جهان , دارد نظر بر بندگان .
هیچ کس فرو نگذارد او, باشد همه را رهنما. دارد بسی از بندگان, بر روی میزان صراط. بعضی کمی این سو ترند, بعضی در آن سو میروند.
مقصد مسلم, ذات اوست, مبدا نمی باشد جز او. اندر میان این دو او , چیزی نمی‌باید جز او.
هر چیز دیگر دیده‌ای, باشد حجاب روی او. میدان هلاک گردد کسی, دارد هوا و میل آن.
میلی است که محجوب و حجاب را ره برد سوی دنی,
میلی است که نور و معرفت می کشدش سوی جنان.
دارد نمونه اختیار در شهر دل ماوا ولی, این اختیار است جنس او , فرقان شقی را از سعید. خاموش که نور معرفت پنهان نمودن خوشتر است. نور خدا هادی شود, بعض دگر را ذل دل .

هیچ نظری موجود نیست: