پاره ای از نکات جالب و یا تحقیقات شخصی من در عالم مجازی Some interesting research on my own or in a virtual world
۱۳۹۸-۰۴-۰۸
مهاجرت ملخها , یک فرصت سود آور میتواند باشد
۱۳۹۸-۰۴-۰۶
طراحی دوباره دوچرخه
۱۳۹۸-۰۴-۰۴
برای رشد کشورهای خارج از " کمربند و جاده " چین چه کار میتوان کرد ؟
چلوکباب بهتر است یا نان خشک2 !؟
چلوکباب بهتر است یا نان خشک !؟
۱۳۹۸-۰۴-۰۳
جابجایی مصنوعی حیوانات وحشی در طبیعت و عواقب مثبت و منفی آن
نقش فرح دیبا در تغییر رفتار محمد رضا شاه پهلوی
۱۳۹۸-۰۴-۰۲
اکشن حیوانات خانگی, کاهش هزینه دلالی
نسل بعدی سلاحهای جنگی از روی بازیهای کامپیوتری
روش تدافعی کشتی های تجاری در مقابل دزدان دریایی
۱۳۹۸-۰۳-۲۶
کنترل گرمایش جهانی با استفاده از باز شدن دریچه پاناما
۱۳۹۸-۰۳-۲۲
در مبحث امامت
خداوند در قرآن مجید بیان میفرماید که ابراهیم ع را امام قرار میدهد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾ بقره
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمى رسد (۱۲۴)
نکته جالب در اینجا این است که امامت به بعد از پیغمبر خاتم محدود نیست و خود رسول الله نیز امام بودند و قبل از او نیز این سلسله امامت برقرار بوده تا حضرت ابراهیم ع و قبل از او بوده تا حضرت آدم صفی ع.
در اینجا سعی میشود این نقش امامت را در جهان هستی باز نمائیم .
امامت دو وجهه دارد ، روئی به جانب خلق است و روئی به جانب حق تعالی از هر دو سو میتوان به سمت آن حقیقت حرکت کرد و ویژگیهای آنرا ملاحظه نمود.
اول از بالا
خداوند میفرماید
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿۸۲﴾ یس
چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود (۸۲)
حال نگاه کنیم ببینیم این " می گوید باش ، موجود میشود " چگونه است . نمونه آن عَلَّمَهُ الْبَيَانَ ﴿۴﴾ الرحمن
به او بيان آموخت (۴)
است . قبلا عرض شد که آموختن بیان به انسان ، موضوعی است که چند میلیارد سال روی زمین سابقه دارد ، در واقع زمانی که موجودات از تک یاخته ای به دو جنسیتی جهش کردند ، نیاز داشتند که منظور خود را به جنس دیگر منتقل کنند و این پایه بیان کردن منظور است . ( اگر تبادل اطلاعات قبل از آن بین انواع گونه های یکسان مثل قارچها و گونه های اولیه حیات را نیز به حساب بیاوریم ، این انتقال مفاهیم از اول حیات شکل گرفته است )
آنچه مشاهده میکنیم این است که خداوند هر آنچه بخواهد با اسباب انجام میدهد ، آب مایه حیات را با ابرها به زمینهای خشک میرساند و حیوانات را قوت و غذای یکدیگر قرار داده و از خورشید نور و گرما به خلق میرساند و الی آخر . در نتیجه این شبکه اسباب باید جایی به نزدیکی پرده قاب قوسین یا مرز بین خداند و خلق برسد .
آن اولین مکانیزمی که اراده خداوند را دریافت میکند و آنرا به مراتب پایین تر میدهد را امام میگوئیم .
از این رو هیچ چیز نیست که از اراده امام خارج باشد و او خلیفه خداوند است و الی آخر ....
اما آن این نیست که ما تصور کنیم بشریت کسی امام است ، خیر آن وجهه امامت و هدایت خلق و مایه حیات و ممات و فاعل هر آنچه خداوند اراده کرده را امام میگوئیم .
از این سو ، وقتی از جای دوری مثل جایگاه خودمان به آن قله والا نگاه میکنیم ، با توجه به کوچکی خودمان در مقابل بزرگی امام ، ممکن است تصور کنیم ، چیزی در پشت امامت نیست و در واقع او همه آن چیزی است که هست و خدا اوست . از این رو گروهی گمراه شدند و این در زمان همه ائمه از زمان آدم تا امروز بوده و خواهد بود .
اما آن نور الهی که بر قلب امام میتابد ، مرتبه ای تنزل میابد و از آن همه قوانین الهی و خلقت عالم و نور فرشتگان مقرب و غیره بیرون می آید و این مراتب نزول نور الهی تا پایین ترین مرحله که وجود سیاه و پیچیده و ناپایدار انسانی است پایین می آید .
پیامبران الهی پیغام آور بودند . بزرگان ایشان مثل ابراهیم ع مقام امامت نیز داشتند . ( مثلا حضرت لوط ع امامت نداشت و فقط پیام خداوند را به امت میرساند امام زمان ایشان ابراهیم ع بود )
خاتم پیغمبران رسول الله محمد مصطفی صل الله علیه و آله بودند . بعد از ایشان رسولی نیست . اما امامت قطع نمیشود .
در واقع امامت اختصاص به کره زمین نیز ندارد ( گر چه فرموده که قصد دارد در کره زمین خلیفه ای مقرر فرماید ) اما امام با تعریف فوق از اول خلقت بوده و تا آخر خلقت نیز خواهد بود . این آن چیزی است که اراده فرموده اراده او را به مقام انجام برساند .
در اسلام در امامت شک نیست و هیچ یک از صحابه نیز ادعای امامت نداشتند بجز برادر پیغمبر و پسر عمو و داماد او علی ابن ابی طالب خلیفه چهارم جهان اسلام و فرزندان بزرگوار ایشان . در زمان ایشان که معاویه و گروهی از صحابه بر علیه ایشان لشگر کشی کردند و به قتال با ایشان برخواستند ، بواسطه تسلط ظاهری و تغییر موضع مسلمین آن زمان ، معاویه با خدعه و هزینه کردن بیت المال وفاداری مسلمین را به جانب خود جلب نمود و امامان اسلام که همان امام های خداوند هستند مورد ظلم و ستم قرار گرفتند . بعد از امیر المومنین ( این لقب در اسلام فقط مختص یک نفر است . آن کسی که رسول الله این لقب را از جانب خداوند به او داده است ) حرفها زیاد شد و مدعیان امامت از هر دین و مذهبی از راه رسیدند و مدتی بساط کسب و کار خود را در بازار زمان گسترانیدند .
اما این آن امامت الهی و جایگاهی که از آن کلیه خلق از انوار الهی مشروب میگردند را نفی نمیکند . بلکه آن هست و تا آخر هم خواهد بود .
۱۳۹۸-۰۳-۲۱
صنایع بزرگ مصرف کننده فلزات
شرکتهای مشورتی در زمینه های مختلف در ایران
بها و بهانه برای بهشت
۱۳۹۸-۰۳-۲۰
شبکه توزیع برای تولید کنندگان
۱۳۹۸-۰۳-۱۲
وقتی چین به همه دنیا کالا صادر کرد ، آنوقت چکار خواهد کرد؟
۱۳۹۸-۰۳-۱۱
چین تا کی اوراق قرضه آمریکا را قبول خواهد کرد ؟
آیا تمدن در مسیر نابودی قرار دارد؟
یکی از راههای پی بردن به خطراتی که ما را تهدید میکند بررسی انقراض تمدنهای گذشته است. متاسفانه، نشانههای موجود در حال بدتر هستند.
کسی تمدنهای بزرگ را نمیکشد. آنها در عمل خودکشی میکنند.
این نتیجهای بود که آرنولد توینبی در مجموعه ۱۲ جلدی "تحقیقی در تاریخ" گرفت. هدف او از جمعآوری این مجموعه بررسی ظهور و سقوط ۲۸ تمدن مختلف بود.
از بعضی از جهات حق با او بود: مسئولیت زوال تمدنها غالبا با خودشان است. با این حال، خودکشی آنها معمولا با کمک همراه است.
برای مثال، امپراتوری روم قربانی مشکلات زیادی از جمله گسترش بیش از اندازه، تغییرات اقلیمی، فرسایش محیطی و رهبری ضعیف شد. اما تسخیر شهر رم ابتدا توسط ویزیگوتها در ۴۱۰ بعد از میلاد، و سپس توسط وندالها در ۴۵۵ آن را به زانو درآورد.
....
با اینکه نظریه پذیرفتهشده واحدی برای توضیح فروپاشیها وجود ندارد، مورخان، مردمشناسان، و دیگران توضیحات مختلفی ارائه کردهاند، از جمله:
تغییرات اقلیمی: پیامدهای به هم خوردن ثبات اقلیمی میتواند فاجعهبار باشد، و به کشت ناموفق، قحطی و بیابانزایی منجر شود. سقوط تمدنهای آناسازی، تیاهواناکو، مایا، روم، اکدیان، و خیلیهای دیگر همگی با تغییرات اقلیمی ناگهانی، مخصوصا خشکسالی، همزمان بوده است.
فرسایش محیطی: فروپاشی میتواند نتیجه رشد جوامع به میزانی فراتر از تحمل محیطی باشد که در آن زندگی میکنند. این نظریه فروپاشی زیستمحیطی که موضوع چند کتاب پرفروش هم بوده است، جنگلزدایی بیش از اندازه، آلودگی آب، فرسایش خاک، و از بین رفتن تنوع زیستی را از جمله دلایل تسریعکننده به شمار میآورد.
نابرابری و الیگارشی: نابرابری سیاسی و اقتصادی میتواند یکی از محرکههای اصلی فروپاشی اجتماعی باشد؛ همچنین تمرکز قدرت در دست عده معدودی از حکام. این نه تنها به پریشانی اجتماعی منجر میشود، بلکه توانایی جامعه برای برخورد با مشکلات اقتصادی، اجتماعی، و زیستمحیطی را نیز محدود میکند.
در مبحث پویایی کلیو تلاش میشود تا میزان همبستگی میان عواملی چون برابری و آمارهای اجتماعی با خشونت سیاسی را بررسی کرد. تحلیل آماری جوامع پیشین نشان میدهد که این امری چرخهای است. افزایش جمعیت باعث میشود تا عرضه نیروی کار از تقاضا پیشی بگیرد، کار ارزان شود و جامعه سرسنگین شود. این نابرابری همبستگی جمعی را تضعیف میکند و به تلاطم سیاسی منجر میشود.
پیچیدگی: جوزف تینتر، مورخ و کارشناس فروپاشی، بر این عقیده است که جوامع نهایتا به خاطر سنگینی ناشی از پیچیدگیهای انباشته و بوروکراسی خود از هم میپاشند. جامعه در عمل تلاشی اشتراکی برای حل مشکلات است، و برای غلبه بر مسائل جدید مرتبا پیچیدهتر میشود. با این حال، فواید پیچیدگی به مرور کمتر و کمتر میشود و به صفر میل میکند. در پی عبور از این نقطه تنها سرنوشت ممکن فروپاشی است.
حق نشر عکسGETTY IMAGESImage captionمعیار دیگری که برای افزایش پیچیدگی استفاده میکنند به "بازده انرژی سرمایهگذاری در انرژی" معروف است، یعنی نسبت میزان انرژی تولیدی از منبعی خاص به انرژی مورد نیاز برای استخراجش. مانند پیچیدگی، این معیار هم به نظر میرسد که نهایتا به صفر میل خواهد کرد. توماس هومر-دیکسون، استاد علوم سیاسی، در کتابش به این نکته اشاره میکند که فرسایش محیطی در طول عمر امپراتوری روم به کاهش بازده انرژی سرمایهگذاری در منبع انرژی غالب امپراتوری منجر شد: دانه گندم و یونجه. سقوط امپراتوری با سقوط این شاخص همزمان بود. جوزف تینتر هم معتقد است که این موضوع نه تنها بیشترین نقش را در سقوط امپراتوری روم داشت، بلکه رد پای آن را در سقوط تمدن مایا هم میتوان به خوبی مشاهده کرد.
ضربات خارجی: به زبان دیگر همان چهار سوار آخرالزمان - جنگ، بلایای طبیعی، قحطی و بیماری. برای مثال، امپراتوری آزتک توسط مهاجمین اسپانیایی سرنگون شد. خیلی از حکومتهای کشاورزیمحور ابتدایی به خاطر شیوع بیماری عمر کوتاهی داشتند. تمرکز انسان و احشام در میان دیوارهای شهرهایی که وضعیت بهداشتی خوبی نداشتند شیوع بیماریهای مختلف و بروز فاجعه را اجتنابناپذیر میکرد. و بعضا چند مصیبت با یکدیگر ترکیب میشدند، مثل وقتی که اسپانیاییها باکتری سالمونلا را با خود به قاره آمریکا آوردند.
وقایع تصادفی و بخت بد: تحلیل آماری امپراتوریها نشان میدهد که فروپاشی امری اتفاقی و مستقل از عمر است. ایندری زلیوبیت، زیستشناس فرگشتی، و همکارانش الگوهای مشابهی در سوابق تکاملی گونههای مختلف مشاهده کردهاند. توضیح متداولی که برای این تصادفی بودن ظاهری ارائه میشود "فرضیه ملکه سرخ" است - اگر گونهها مجبور باشند که مرتبا برای بقا در محیطی در حال تغییر با رقیبان متعدد بجنگند، انقراض تهدیدی همیشگی است.
دما معیار خوبی برای تغییرات اقلیمی است، تولید ناخالص ملی هم میتواند پیچیدگی را نمایندگی کند، و حجم بهرهبرداری از محیطزیست هم شاخص مناسبی برای فرسایش محیطی است. هر سه مورد با شیبی زیاد در حال افزایش بودهاند.
محاسبه نابرابری کار سختتری است. معیار مرسوم ضریب جینی است که در حال حاضر خبر از کاهش نابرابری جهانی میدهد (هر چند که نابرابری در داخل کشورها رو به افزایش است). با این حال، ضریب جینی میتواند گمراهکننده باشد چون صرفا تغییرات درآمدی نسبی را میسنجد. به زبان ساده، اگر درآمد دو نفر که به ترتیب ۱ دلار و ۱۰۰٫۰۰۰ دلار حقوق میگیرند دو برابر شود، هیچ تغییری در ضریب جینی ایجاد نمیشود. اما تفاوت درآمدی آنها از ۹۹٫۹۹۹ دلار به ۱۹۸٫۹۹۸ دلار تغییر کرده است.
سهم درآمد ثروتمندان در سال ۱۹۸۰ تقریبا ۱۶ درصد بوده است، اما حالا بیش از ۲۰ درصد شده است. مساله مهمتر این است که نابرابری ثروت از این هم بدتر است. در سال ۱۹۸۰ سهم این افراد از کل ثروت جهان بین ۲۵ تا ۳۰ درصد بود، ولی در سال ۲۰۱۶ به تقریبا ۴۰ درصد رسید. اما وضع در واقعیت احتمالا از این هم بدتر است چون این ارقام ثروتی را که در بهشتهای مالیاتی مخفی شده است در نظر نمیگیرد.
حق نشر عکسGETTY IMAGESImage captionپژوهشها نشان میدهد که مصرف منابع غنیتر و سهلالوصولتر سوختهای فسیلی به این معنی است که هر چه میگذرد بازده انرژی سرمایهگذاری در اینگونه سوختها نیز کمتر میشود. متاسفانه، خیلی از منابع جایگزین تجدیدپذیر، مثل انرژی خورشیدی، بازده مشخصا کمتری دارند، چون چگالی انرژی این منابع کمتر است و شیوههای تولید و فلزات کمیابی که نیاز دارند هم به آسانی در دسترس نیستند.
تاثیر این مساله در متون تخصصی به خوبی دیده میشود و بحثهای زیادی پیرامون احتمال "پرتگاه انرژی" شکل گرفته است. محور اصلی این مباحث این ایده است که کاهش بازده انرژی سرمایهگذاری در انرژی نهایتا به نقطهای خواهد رسید که ادامه سطح فعلی زندگی اجتماعی ناممکن خواهد شد. البته اگر پیشرفت فناوریهای تجدیدپذیر ادامه پیدا کند، و تمهیداتی برای صرفهجویی بیشتر در مصرف انرژی در کوتاهمدت اندیشیده شود، این پرتگاه انرژی دیگر لزوما مرگبار نخواهد بود.
تدابیر استقامتی
چیزی که تا حدودی باعث دلگرمی میشود این است که معیارهای فروپاشی همه چیز نیستند. توان استقامت اجتماعی شاید بتواند باعث تاخیر یا جلوگیری از فروپاشی شود.
برای نمونه، "تنوع اقتصادی" جهانی - یا همان میزان تنوع و پیچیدگی صادرات کشورها که با شاخص پیچیدگی اقتصادی سنجیده میشود - امروزه بیشتر از سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. وابستگی ملتها به یک نوع محصول صادراتی عموما کمتر از گذشته شده است. مثلا کشوری که دیگر تنها به صدور محصولات کشاورزی وابسته نباشد، کمتر از فرسایش زیستمحیطی یا کاهش مشتری لطمه خواهد خورد. این شاخص در عین حال میزان دانش نهفته در صادرات را نیز میسنجد. جوامع ماهرتر شاید توانایی بیشتری هم برای برخورد با بحرانهای پیشرو داشته باشند.
همچنین، افزایش سرانه درخواست ثبت اختراع به ما نشان میدهد که نوآوری هم رو به افزایش است. از لحاظ نظری، تمدنی که بتواند با فناوریهای جدید اثرات فشارهایی چون تغییرات اقلیمی را کاهش دهد، شاید آسیبپذیری کمتری هم داشته باشد.
یک احتمال دیگر هم این است که "فروپاشی" با هیچ فاجعه وحشتناکی همراه نباشد. در بعضی موارد، تمدنها صرفا از صحنه روزگار محو میشوند و خیلی ساکت و آرام به تاریخ میپیوندند.
با همه این اوصاف، وقتی کل شاخصههای فروپاشی و استقامت را در نظر میگیریم، پیام روشن است: نباید پشت فرمان خوابمان ببرد. دلایلی برای خوشبین بودن وجود دارد؛ ما میتوانیم با نوآوری و ایجاد تنوع با فاجعه روبهرو شویم. با این حال، وضعیت دنیا دارد از جهاتی که باعث فروپاشی تمدنهای پیشین شده است بدتر میشود. بروز تغییرات اقلیمی، افزایش اختلاف طبقاتی، پیچیدگی بیش از پیش دنیا، و فشاری که بر محیط اطرافمان وارد میکنیم - مجموع اینها دارد از توان ظرفیتی کره زمین پیشی میگیرد.
نردبان بیپله
این ختم ماجرا نیست. دنیا امروزه شدیدا به هم پیوسته و به هم وابسته است، و این بر نگرانیها میافزاید. در گذشته، فروپاشی به یک منطقه محدود میشد - عقبگرد موقت بود، و مردم به راحتی میتوانستند مجددا به سبک زندگی کشاورزی یا شکارچی-گردآورنده بازگردند. حتی برای خیلیها نوعی رهایی از استبداد حکومتهای اولیه محسوب میشد. علاوه بر این، سلاحهایی که در دوران بینظمی اجتماعی در دست مردم بود خیلی ابتدایی بودند: شمشیر، کمان، و بعضا هم تفنگ.
امروزه اما فروپاشی اجتماعی عاقبت وحشتناکتری است. سلاحهایی که در صورت فروپاشی در دست دولتها، و بعضا حتی گروهها، است شامل بمبهای میکروبی و هستهای میشود. شاید در آینده نزدیک با ابزارهای اعمال خشونت جدیدی روبهرو شویم، مثل رباتهای قاتل. مردم مرتبا دارند تخصصگراتر میشوند و بیش از پیش از تولید غذا و اقلام ساده فاصله میگیرند. تغییرات اقلیمی هم ممکن است باعث عدم امکان بازگشت به فعالیتهای ساده کشاورزی شود.
شاید بتوان جامعه را به نردبان بدساختی تشبیه کرد. وقتی از این نردبان بالا میروید، پلههای قبلی یکی یکی میشکنند. اگر از ارتفاع تنها چند پله سقوط کنید اتفاق خاصی رخ نمیدهد. اما هر چه بالاتر بروید، فاصلهای که پرت میشوید هم بیشتر میشود. و نهایتا به ارتفاعی میرسید که سقوط قطعا کشنده خواهد بود.
حق نشر عکسAFPImage caption
در حالی که قدرت و استقامت اقتصادی ما دارد بیشتر میشود، تواناییهای فناوری ما خود بستر بروز تهدیدهایی بیسابقه است که هیچ تمدنی در گذشته با آنها روبهرو نشده است. مثلا تغییرات اقلیمی فعلی از اساس با تغییراتی که باعث سقوط تمدن مایا، یا تمدن آناسازی شد، متفاوت است. تغییراتی که ما را تهدید میکند جهانی، سریعتر، و شدیدتر است و منشا انسانی دارد.
سقوط خودخواسته ما توسط همسایگانمان تسریع نخواهد شد. این نقش قرار است به فناوریهای ما محول شود. فروپاشی ما ناشی از پیشرفتمان خواهد بود.
البته سقوط تمدن ما امری اجتنابناپذیر نیست. تاریخ نشان میدهد که امری محتمل است، ولی جایگاه منحصربهفرد ما به ما اجازه میدهد که از ویرانههای جوامع پیشین درس بگیریم.
ملزومات کار کاملا روشن است: میتوان انتشار گازهای گلخانهای را کاهش داد، نابرابریها را از بین برد، روند فرسایش محیطی را معکوس کرد، دروازههای نوآوری را گشود و اقتصادها را متنوع کرد.
به اندازه کافی طرح سیاسی وجود دارد. عنصر غایب اراده سیاسی است. ما حتی میتوانیم روی ملزومات ترمیم و بازگشت سرمایهگذاری کنیم. همین حالا هم ایدههای کاملی برای ارتقای توانایی ترمیم نظامهای غذایی و دانشی در دوران پسافاجعه ارائه شده است. یکی دیگر از مسائل حیاتی پرهیز از خلق فناوریهای خطرناک و سهلالوصول است. این قدمها احتمال برگشتناپذیری فروپاشی در آینده را کاهش میدهد.