مردم درد جفت گیری دارند . درد پول و مال دارند . از اینها سخن می گویند.
برای اصحاب کهف اما داستان چیز دیگر است. آنها درد عشق الهی دارند . حب الهی دارند . لذا سخت است با دیگران سخن گفتن. نه اینکه بی نیاز از حوائج بدنی هستند , بلکه درد دیگری دارند که اولویت است.
وقتی در جمعی سخن از وقایعی میشود, ذهن آنها در مسیر اولویت به آبرو, خدمت , فداکاری , جوانمردی , لطف و غیره میپردازد. ذهن و تفکر در حدود علائق مانور میکند . دیگران هم همینطور, در پی علائق خود می گردند .
لذا اصحاب کهف , از جمع گریزان می شوند .
در میان ایشان نیز مراتب تفاوت دارد. هستند کسانی که از مرتبه خود بالاتر رفته و درد دیگری دارند . برای آنها هم معاشرت با اصحاب کهف سخت میشود. اما اصحاب کهف پاره اویند. لذا ضمن سختی معاشرت, دوری نتواند .
به دنبال هم حال میرود . هم حال ها با هم جمع میشوند . باز مرتبه بالاتری هست و این داستان ادامه دارد تا بنده به مقصود رسد . اصحاب کهف نیز در میان خود کهفی دارند و آنجا هم کهفی است الی بینهایت.
عجب سیری است سفر بنده از خودیت خود تا ملاقات معبود و تحویل امانت هستی !
فتبارک الله الحسن الخالقین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر