۱۳۹۴-۰۹-۰۱

نقش اصل و نسب در رفتارهای اجتماعی

ملاحظه میکنیم رفتار گروهی از مردم به نحو چشمگیری با اکثریت فرق میکند . آن چیزی که در جامعه به آن اصل و نسب , بزرگ زادگی و در غرب اشرافیت نام نهاده‌اند .
گر چه بعضی به قول جمهور نمکش را زیاد می‌کنند , اما از وجود اختلاف رفتاری نمیتوان چشم پوشید .
بعضی آنرا به جنبه‌های وراثتی نسبت می‌دهند که امری معقول است , اما تفاوتهای وراثتی در یک خانواده گاه از میانگین جامعه هم بیشتر میشود , لذا جنبه دوم که مقوله تربیتی است پر رنگتر خودنمایی میکند .
آنچه کودکان در خانواده میبینند و می آموزند اثر ماندگاری در رفتارشان دارد و تکرار این رفتار در طی چند نسل آنرا روش جاری زندگی میکند .
رفتاری مثل آهسته غذا خوردن
تمیز کردن بشقاب
صحبت نکردن هنگام غذا خوردن
و غیره .
گاه این رفتار طی چند نسل شدت میگیرد یا یر عکس کم رنگ میشود .
فرهنگ کسب و کار وراثتی از پدر به فرزند , حلم و بردباری در خانواده , دروغ گفتن یا نگفتن و نحوه تقسیم نمودن غذا با هم سفره از این قبیل موارد است .
اصطلاح " سر سفره باباش بزرگ شده " نمونه پذیرش این عادت در جامعه و عدم حریص بودن هنگام صرف غذا را می‌رساند .
این اشرافیت به مال و اموال نیست بلکه به رفتار و طرز فکر است , گر چه به طور معمول دارندگان اشرافیت دارای مال هم هستند , اما این مزیت بیشتر اخلاقی است و بسیاری از دارندگان صفات اخلاقی ممکن است نادار باشند . از طرفی داشتن ثروت نیز باعث مزیت اخلاقی نیست . چه بسیار خلافکاران باهوش که از هر راه ممکن ( بخوانید قانونی یا غیر قانونی که هنوز گیر نیفتاده‌اند ) مال اندوزی کرده‌اند و فاقد ملکات اخلاقی هستند .
خوب است عادات خوب را تشویق و عادات ناصواب را کم کم از فرزندان و جامعه دور کنیم .

هیچ نظری موجود نیست: