۱۳۹۴-۰۷-۰۴

اندر حکایت عزائیل و سایر فرشتگان

از اینجا یه طور دیگه پیداست فرشتگان شخص نیسستند که بیان و برن و یه کاری کنن . نیروهای طبیعی هستند که با قاعده ای ( به دستوری ) کاری میکنند.
چهار فرشته اصلی عالم ، دائم با هم در کارند تا جهان سر پا بماند .
هر لحظه کل عالم ( هر دو جزئیات و کلیات ) به چیزی که قبلا نبوده میرسد ، میشود . (نیروی اسرافیلیه - برانگیخته میشوند از مرحله قبلی به مرحله بعدی ، صدا کرده میشوند )
این عالم برای این رشد نیاز به تغذیه دارد . پس هر لحظه کل عالم ( جزئیات و کلیات ) تغذیه میشوند ( نیروی میکائیلیه )
این جهان از جائی به جای دیگری میرود . تعیین این مسیر و هدایت و راهبری آن هر لحظه صورت میگیرد ( جبرئیلیه )
این عالم ، هر لحظه از چیزی که هست میمیرد و به چیزدیگری که نیست تبدیل میشود ( عزرائیلیه )
این مرگ ظاهر هم جزئی از این حرکت عظیم الهی است .
حرکات ما در زندگانی نیز جزئی از حرکت کلی جهان است و هم نوا با آن یا خلاف جهت آن . هم جهت را بر اساس غریزه و فطرت و دین میگوئیم . 
خلاف آن را ضد اینها که شخصیت شخص را مکدر میکند . اما در کل نقاشی جهان ، نقش آن خال سیاه است که اگر چه خود سیاه است و موستوجب عاقبت سیاهی ، اما اگر در جای مناسب باشد ( که نقاش گیتی زیبا نقش میزند ) زیبائی نقش را بیشتر میکند . 
در مورد سفر مکه و اتفاق اخیر چه میتوان گفت ؟ گر چه مرگ حق است ، اما عقل و فطرت حکم میکند که انسان از خطر فاصله بگیرد . حالا حکم چیست رفتن یا نرفتن ؟

هیچ نظری موجود نیست: