امروزه مشخص است كه انسانيت انسان فراتر از اين بدن قابل مشاهده است. بسياري از احساسات را با هورمونهاي درون مغز مرتبت دانسته اند . اما هنوز در بشريت انسان مواردي مشاهده ميگردد كه فراتر از وجهه بدني است . بنابراين انسانيت انسان فراتر از قالب بدني است .
براي كلون سازي و همچنين انتقال از طريق نابودي ساختار سلولي و ايجاد مشابه در دوردست ها ، پايه ايده بر اساس اين است كه بشر همين قالب بدني او است . تصور بر اين است كه اگر بتوان اطلاعات موجود در اين قالب انساني را خواند ، ميتوان اطلاعات آنرا كپي نمود و به دور دست ها فرستاد و دوباره آن قالب بدني را ايجاد نمود.
تصور كلون سازي نيز بر همين عقيده است. كه با ايجاد يك قالب كاملا مشابه ميتوان افراد مسن را دوباره جوان نمود. اما اگر دانسته هاي قبلي را با پيشرفت تكنولوژي پيوند بزنيم نتيجه متفاوتي را مشاهده خواهيم نمود.
در كلون سازي ممكن است تمام ساختار بدني يك شخص را بتوانيم كپي كنيم . اما آنچه در اين قالب خواهد آمد ، آن فرد قبلي نيست . فرد جديدي است . اين امر را در دوقلوهاي همسان قبلا ديده ايم . حتي وقتي از اطلاعات دي ان اي يك فرد تازه مرده كپي برداري ميكنيم ، فرد قبلي زنده نخواهد شد . بلكه يك فرد جديد بوجود خواهد آمد.
اين فرد جديد شرايط خاص خود و تفاوتهايي را با فرد قبلي دارد . اما ممكناست پارامترهايي كه بدليل بدن ( قالب انساني ) از آن كسب ميشود خيلي نزديك يا خيلي مشابه باشد .
از اين رو خواندن اطلاعات بدني يك شخص و بازسازي آن در هر جاي ديگر يك قالب ايجاد ميكند كه لزوما يك فرد ديگر در آن نخواهد بود . يا اگر با دي ان اي يك نوزاد ايجاد شود ( قالب براي ورود انسان در مرحله صفر ) آن شخصي كه به وجود مي آيد همان فرد قبلي نخواهد بود.
شايد آزمايش ساده آن در مورد پستانداران ساده تر وجود داشته باشد . بدين نحو كه يك تجربه براي يك گوسفند ايجاد نمود ( مثلا حيوان را شرطي كرد كه كار خاصي انجام دهد تا غذا به او داده شود ) سپس از دي ان اي گوسفند براي مشابه سازي استفاده نمود. مسلما گوسفندهاي كلون سازي شده ( با همه شباهت به نمونه اوليه ) تجارب حيوان اوليه را نخواهند داشت .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر