۱۳۹۶-۱۲-۰۲

نقش گروه سوم در درگیری های پاسداران

بعضی چیزها هست همگان میدانند ، اما دسته بندی و ارائه یکجای آن میتواند در تحلیل وقایع مفید باشد .
در واقعه حمله به خیابان پاسداران مواردی وجود دارد که جالب است . ابتدا طبیعت انسانی در مدنیت و لزوم تمکین قانون را یادآور باید شد . و هر اقدام خلاف قانون را جرم در نظر گرفت . اما ریشه یابی وقوع جرم بخصوص در این مورد به واسطه اعمال ضد قانونی سیستماتیک بخشی از جامعه قابل درک است . 
از منظر روان شناسی وقتی فشار به شخص یا گروهی بیش از حد تحمل گردد ، طبیعتا آن شخص یا گروه واکنش نشان میدهد. تا یک مرحله ای میتوان خود را کنترل نمود که به واسطه تمدن باید قانون را تمکین نمود. از یک جایی به بعد این سیستم متوقف کننده " رفتار دفاع " از کار خواهد افتاد.
اما اصل قضیه در درگیری نیروی انتظامی و مدافعین از یک کوچه در خیابان پاسداران ، ماموریت نیروی انتظامی تخلیه خیابان از سایر دراویش بوده است . از طرفی دراویش که به ذم خود مدافع قطب خود بودند و طبیعتا تا پای جان ایستادگی مینمودند. 
اما این روش دفاع دفاع من بمانم ، تو نابود گردی نیست . این دفاع سر ساقی سلامت است . یعنی هر چه بر سر من بیاید ، اما مولا سالم بماند است .
اتفاقات به اینجا رسید که در یک مرحله ای نیروی انتظامی پس از خسته کردن و شکستن توان مقاومت دراویش جای خود را به نیروهای لباس شخصی داد. 
لباس شخصی ها آمدند و کردند آنچه قبلا هم کرده بودند.
این لباس شخصی ها احتمالا قبل از حضور مستقیم در هر دو سوی درگیری حضور داشته اند. نظر به این که عقب نشستن و جلو آمدن لباس شخصی توسط یک مدیریت هماهنگ صورت گرفته ، این یعنی مدیریت وقایع از مرحله بالاتر اشراف به همه چیز داشته است . 
وجود نیروهای اطلاعاتی و عملیاتی لباس شخصی در هر دو سو منطقی است و پس از پایمردی دراویش تحریک نیروی انتظامی از طریق حمله با اتوبوس میتوانست مجوز شلیک مستقیم را نیز به ایشان بدهد.
در واقع به احتمال غریب به یقین ، یکی از لباس شخصی ها طبق دستور اقدام به حمله با اتوبوس نموده است .
سوال آن اتوبوس با سوئیچ آنجا چه میکرد؟
چند روز قبل از حادثه برای استراحت دراویش یک دستگاه اتوبوس بدون آرم به خ پاسداران وارد میگردد. و دراویش که به نوبت نگهبانی میدادند ، در زمان استراحت درون این اتوبوس استراحت میکردند.
مالک اتوبوس چه کسی بود ؟ چطور چند روز یک اتوبوس که طبیعتا مایه دارمد چند خانواده است ، برای مدتی طولانی در آن محل متوقف بود ؟ 
این سوالات علاوه بر این که راننده چه کسی بود مطرح است . با توجه به بافت متمول منطقه و وجود دوربینهای مدار بسته در بیرون اکثر منازل آن منطقه میتوان شخصی که پشت فرمان رفته را مشاهده و شناسایی نمود. این امر البته دلیل محکمتری از اعتراف و اتهام است .
اما لباس شخصی ها را قبلا در تخریب حسینیه ها دیده بودیم ، همچنین دنبال کردن ایشان ما را به وقایع کوی دانشگاه در زمان خاتمی میرساند . کمی عقبتر قتلهای گروه های خودسر را در زمان قبل از خاتمی شاهد بودیم .
چیزی بیش از 20 سال گروه های لباس شخصی و خودسر در جامعه داریم که قانون با ایشان کاری ندارد. نیروهای انتنظامی در همه موارد درگیری به عنوان پیش قراول و به عبارتی پیشمرگ راه را برای ایشان باز میکنند و به عنوان نیروی پشتیبانی از بیرون آنها را حمایت میکنند. (این سیستم رفتار نیروی انتظامی قانونی نیست . )
حال مدیریت لباس شخصی ها را در نظر بگیریم که در وقایع اخیر چه تصمیماتی گرفته است ؟ اقدام به برخورد با دراویش توسط مدیران بالاتر به ایشان ابلاغ شده ، آنها با هماهنگی نیروی انتظامی عملیات حساب شده و مدیریت شده ای را انجام داده که منتج به درگیری مستقیم با دراویش گردد.
در این راستا دزدین یک خودروی دراویش و مراجعه درویش برای شکایت در کلانتری و دستگیری او شروع ماجرا است . اقوام فرد دستگیر شده که به کلانتری مراجعه میکنند ، ضعیف ترین شخص از ایشان دستگیر و بقیه آزاد میگردند. 
خودروی دزدی طوری انتخاب میشود که اقوام و نزدیکان فرد دستگیر شده زمینه انجام اقدام متقابل را داشته باشند. ( برای تحریک ایشان از ستون پنجم نیز استفاده شده و احتمالا در میان جلو داران صف کلانتری نیز از ستون پنجم حضور داشته اند ) 
با توجه به نزدیکی نسبی کلانتری مورد نظر( نزدیک میدان هروی ) با منزل قطب دراویش امکان کشیدن برخورد به خیابان پاسداران نیز بود( بیش از دو کیلومتر مسافت و حدود نیم ساعت پیاده روی ). بنابراین زمان برخورد با افراد جلوی کلانتری دو یگان مجزا به دو محل اعزام شدند. 
افراد جلوی کلانتری تعداد کم در مقابل یک هزار نفر نیروهای یگان ویژه خیلی زود تسلیم شدند. اما وقایع در خیابان پاسداران تا دستگیری تمام دراویش و حصر خانگی قطب دراویش میتوانست ادامه یابد که یافت .
از جمله مواردی که احتمالا جزو اهداف مدیریت مشترک لباس شخصی ها و نیروی انتظامی بوده ، ایجاد رعب و وحشت در منطقه به نوعی که اقدام مشابه برای سایر اقدام کنندگان متصور نباشد . ( شکاندن شیشه ساختمانها، خودروها و موارد دیگر بخصوص که میتوانستند آنرا به دراویش نسبت دهند مشابه وقایع قبلی ) در این میان برای توجیه رفتار خشن و محکوم نمودن دراویش توسط حتی طرفهای خارجی باید اقدام داعشی صورت میپذیرفت و کشتن نیروهای انتظامی توسط اتوبوس میتوانست توجیه کننده رفتار وحشی گرانه بعدی گردد!
یادمان باشد رفتارهای دو طرف کاملا متفاوت بود . یکطرف خشونت در حد نهایت قساوت را در گذشته تا کنون از خود بروز داده و در سوی دیگر دراویش رفتار انسانی حتی در دفاع و مضروب شدن را از خود نمایش داده اند.
در جایی هم باید پرسیده شود که وقتی نیروی انتظامی وظیفه امنیت مردم را دارد ، بسیج در میان ایشان چه میکند ؟ میتوانستند به بسیجیان هم لباس نیروی انتظامی بدهند تا توجیه گر رفتار و منش و کارکرد ایشان باشد .




هیچ نظری موجود نیست: