۱۳۹۶-۱۱-۲۹

عمو زلفلعلی

خدا رفتگان شما را بيامرزد. در روستاي زادگاه پدرم يك همسايه اي داشتيم كه خيلي ما را دوست داشت . نظر به نسبت طايفگي با ايشان ، او را عمو زلفعلي ميناميديم . 
ايشان تقريبا هم عصر پدر بزرگم بود و بعد از وفات پدر بزرگم سالهايي چند در ميان ما زندگي ميكرد. 
در اين سالها كه فشار پيري پشت ايشان را خم كرده بود هر روز بدون انقطاع تقریبا قبل از اذان صبح به جنکل رفته ( با شیب زیاد و سر بالایی و مسافت چند کیلومتری) و با بار نسبتا سنگینی که بصورت سنتی با طناب روی زمین کشیده میشد به خانه بار میگشت.
هنگامی که ما به بزرگترهایمان میگفتیم این پیر مرد چرا چنین میکند و یا چطور میتواند چنین بکند ، آنها به ما میگفتند که او عادت کرده است . اما 
امروز که نه به اندازه ایشان ولی در حد خود از سالهای جوانی فاصله گرفته ام مواردی را رعایت میکنم که با رفتار ایشان تشابه دارد . من سعی میکنم تا میتوانم راه بروم - کارهایی را انجام دهم تا بدنم دچار رخوت نگردد. سالها نشستن ( و بد نشستن ) باعث شد تا نیاز به عمل دیسک کمر پیدا کنم . همچنین کاهش توان زانوها و سایر عضلات بدن را حس میکنم . 
برای پرهیز از این رخوت پیری و از کار افتادن  اعضای بدن ،‌سعی میکنم راه بروم - فعالیت بدنی داشته باشم . حتی فعالیتهای غیر ضروری ( مثل قدم زدن در مسیرهای اضافی و دور کردن راه هایی که پیاده طی میکنم ) 
حالا درک میکنم که عموی ما با فعالیت به مبارزه ناتوانی میرفتند . ایشان تلاش میکردند ،‌هر چند سخت و در حالی که نیازمادی نیز به فعالیت نداشتند تا سرپا و سالم بمانند . احساس فعال بودن ، جریان یافتن خون در بدن ،‌به نوعی مبارزه با انواع بیماریها است .
حالا تا حدودی آنچه برایم سوال بود را درک میکنم . 
جا دارد همه فعالیت بیشتری کنند و با تلاش به مبارزه انواع بیماریها و رخوت پیری برویم .



هیچ نظری موجود نیست: