وقتی از اصلاح امور کشورها صحبت میشود ، اولین چیزی که در مقابل ما قرار دارد ، عالی ترین سطوح حاکمیت و روشهای اداره آن کشور است . اما از سوی دیگر ملاحظه میکنیم که همه انواع حکومتها ، نمونه های موفق و بسیار بد دارند .
این روشهای حکومت داری نیست که تعیین کننده موفقیت و آسایش ملتها است . آنچه آسایش و رفاه ملتها را تعیین میکند ، رفتار مثبت پیش رونده سیستمهای کشور میباشد .
اما همان خوبی و رفاه و آسایش که به راحتی همه با آن صحبت میکنیم و مثلا آزادی که برای هر شهروند متصور هستیم ، فرد به فرد فرق میکند !
اول باید تعریف اساسی از آنچه میخواهیم و مطلوب است داشته باشیم . آزادی فردی و گروهی ( اجتماعی از خانواده تا شهرها ) چگونه است و چه حدودی دارد . آسایش و حق حیات افراد و جوامع چگونه باید باشد . و اگر به هر دلیل نشد چه باید کرد ؟
وقتی این گونه امور تعریف و بر اساس آنها توافق صورت گرفت ، هم سیستم چند حزبی و جمهوری میتواند آنرا اجرا کند و هم دیکتاتور مصلح و بسیاری دیگر از انواع حکومتها .
گام اول برای جوامع تعیین این است که واقعا چه میخواهند . و از سوی دیگر روی تنوع آنچه میخواهند ، حق این تنوع را برای هم به محترم بشمارند.
آنچه باعث میشود شکل بیرونی سیستم اداره مملکت چه باشد تابع شرایط زمانی و محیطی داخلی و خارجی است .
اما آنچه در کشور پیاده میشود ، آمچیزی است که نخبگان کشور فکر میکنند برای مردم و کشور مفید است . این بخش باید اصلاح شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر