بیزانس سرزمین بزرگ و دارای مردم هوشمندی بوده است . بعید است به وسطه حظور چند قبیله مغول ، همه منقرض شده باشند و آنچه در محل زندگی آنها باقی مانده ، از نسل مغولها باشند.
نگاهی به تاریخ نشان میدهد که در طول تاریخ زمانهایی بوده که مدیریت و نیروهای نظامی سرزمینها به دلایل مختلف ضعیف شده است . در این دوران ، سرزمینها در مقابل حمله خارجی آسیب پذیر میشدند و در صورت حضور نیروهای کوچک وحشی و خشن سرزمینها سقوط میکردند.
نمونه سقوط مکزیک در مقابل صد و اندی خارجی از این نمونه ها است. آنها به دهکده های کوچک حمله میکردند و سگهای وحشی را به جان زنان و بچه های آنها می انداختند. به این ترتیب وحشتی ایجاد کردند که سایر دهکده ها تسلیم میشدند.
با تسلیم هر دهکده توان رزمی ایشان افزایش میافت. در واقع مردهای هر دهکده را به عنوان جلودار حمله های خود انتخاب میکردند و با ارتش قویتر به روستای بعدی میرسیدند.
این رفتار را مغولها نیز داشتند . در علل پیروزی مغولها دلایل زیادی مطرح میکنند . البته یکی از دلایل پیروزی ایشان ، خوی وحشی گری و ترسی بود که در مردم ایجاد میکردند .
عثمانیها نیز از این امتیاز بهره برده اند . این روش نه تنها در زمان حمله و تصرف بیزانس ، بلکه بعدها در تصرف اروپا نیز بکار میرفته است .
نه تنها در بیزانس ، بلکه در سایر سرزمینهای متصرفه ، مغولها علاقه ای به کار غیر نظامی نداشته اند . لذا اداره مملکت را به مردم محلی میسپاردند و کارهای دفتری را جزو کارهای پست به شمار می آوردند.
اما بدلیل اعمال قدرت و خشونت و ترس در بین مردم ، هر گونه خواسته های خود را اجرا میکردند.
اداره سرزمینهای متصرفه عثمانی توسط دانشمندان بیزانس و تجربه هزاران ساله ایشان عملی شده بود.
بعد از فروپاشی عثمانی ، برای باقیمانده امپراتوری باید فکری میشد . برای ایشان طرح "ترک بودن " تدارک دیده شد. به آنها غرور ترک بودن دادند . در این راستا از " آتاترک " حمایت شد و دست ایشان را در قتل عام ارمنی ها آزاد گذاشتند. هدف دادن تسکینی برای بازماندگان امپراتوری شکست خورده ای بود که حالا باید در جایی مصرف میشد . اگر این نیروی نظامی و غرور سرکوب شده و شکست خورده مشغول نمیشد ، این امکان وجود داشت که بازماندگان ارتش عثمانی مشکلات جدیدی برای پیروزان جنگ جهانی ایجاد نمایند. از این رو مشغول کردن و سرگرم بودن آنها به جنگ داخلی روش معقولی بود که ایشان در فکر احیای امپراتوری عثمانی نیفتند. ( و نیفتادند )
امروز نیز بعد از گذشت بیش از صد سال مردم بیزانس خود را " ترک " میدانند و مینامند و گفتن این که ایشان " ترک " نیستند ، تابو است . چیزی در حد هلوکاست برای یهویان .
حال اگر به ایشان گفته شود و اثبات شود که پایه گذار امپراتوری روم ( و بعد از تقسیم امپراتوری ، روم شرقی ) بوده اند و در واقع دانش و علم اروپا دارای خواستگاه بیزانس است . چه اتفاقی روی خواهد داد ؟
در این جالت مردم اروپا نیز آمادگی پذیرش مردم بیزانس را خواهند داشت .( به جز کردها ) به این ترتیب لازم است ترکیه امروزی نیز بار کردها را از دوش بردارد و کردها به سرزمین مادری خویش ، یعنی ایران بازگردند.
جغرافیای جدید حاصله دارای ثبات بیشتری بوده و کنترل اروپا را بر دریچه ورودی اروپا بیشتر خواهد کرد.
از طرفی واقعا از نظر نژادی نیز مردم بیزانس ، اروپایی هستند. در حالی که کردها از مهاجران ماد هستند که به آن سرزمینها کوچ کرده اند .
نزدیکی و تفاوت فرهنگی این بخشها نیز با اروپا و ایران کاملا مشخص است .
جا دارد که بازیگران جهانی در برنامه های بلند مدت خود بازگشت بیزانس به اروپا را مد نظر قرار دهند . منافع کوتاه مدت و بلند مدت آن قابل توجه است .
این امر کمک خواهد کرد تا خطوط فرهنگی تفاوتهای مردم ، منطبق با مرزهای جغرافیایی گردد و از طرفی کنترل و نظارت اروپا را بر دریای سیاه و تنگه بسفر و دریای مدیترانه افزایش میدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر