در چند سالی که شبکههای اجتماعی همه گیر شده است, داستانهای کوتاه اصیل و ادبی و اخلاقی و پند و اندرز نیز جایگاه ویژهای در این فضا به خود اختصاص دادهاند.
اما رصد زمانی شبکهها در خصوص داستانها و تحریف داستانها خود مقوله دیگر است.
بدلیل این که حجم این تحریفات زیاد است و حتی اصل داستان را تحت الشعاع قرار میدهد, جا دارد برای این امر چارهای اندیشیده شود.
داستانی از زمان ساسانیان به امام اول شیعیان منتصب میگردد. داستانی از بزرگان اسلام را به راهب های بودایی , سخن حکیمانه قدیم را به نیوتن و انیشتین و دیگران ...
خود داستانها نیز بر اساس فهم گوینده تحریف میگردد.
داستانی پند و اندرز دار را که مفاهیم آن کمی پنهان در ادراک است را حمل بر ظاهر میکنند و بر عکس , برای سخنی ساده , تفاسیر عرفانی اذعان میدارند.
اصول ریشهها چه میشود و چه کسی باید حافظ ستونهای فرهنگ ایرانی باشد ؟
این آش ادبیات و داستانهای حکیمانه باید یک ستون محکمی داشته باشد که بقیه بتوانند به آن استناد کنند و اگر چیزی از جای دیگری آمد ، با عدم استناد به پایه و ستون مرکزی ، قابل تشخیص باشد .
جا دارد فرهنگستان ادب و زبان فارسی این ستون فرهنگی را ایجاد نماید تا ایرانیان بتوانند با رجوع به اصل و ستون فرهنگی خود ، کجیها را شناسایی نمایند. این امر در موارد مذهبی قبلا چندین بار در طول تاریخ سابقه داشته ( مانند حلیه المتقین جمع آوری شده توسط شاگردان علامه مجلسی ره که جمع آوری کلیه احادیث موجود تا زمان ایشان است . نه تائید آنها و هدف این بود که هر حدیثی را دیدید که در این مجموعه نبود ، بدانید که بعد از این تازیخ جعل شده است و این تائید احادیث موجود نبوده )
کجی هایی مثل دریای عرب که کم کم جای دیای عمان یا دیای مکران را گرفته از این قبیل است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر