تصور میشد که منابع طبیعی یا حاصل از کار کشورها قابل استعمار است ، اما بیشترین سود کشورهای استعمار گر ( البته امروزه به نام کشورهای پیشرفته شناخته میشوند ) نخبگان جوامع فرو دست است.
این نخبگان سطوح مختلفی دارند. اما از همه آنها برای اهداف کشورهای خود استفاده کرده اند ( حتی اگر به کشورشان مهاجرت نکرده باشند )
گروه اول مهاجرت کرده ها هستند. اینها اگر در کشور خود میماندند ، ممکن بود با راندمان کمتری فعال باشند یا موفقیت کمتری کسب کنند. حتی محیط علمی غرب نیز در باروری افراد نخبه موثر است که اگر در کشور خود میماندند ، موفقیت های کمتری را بدست می آورند.
بخشی از نخبگان ، در زمینه مالی فعال هستند و برای نفع شخصی ارتباط بیشتری با طرف های غربی برقرار میکنند. نظر به این که سود، قدرت و بهره وری در دو سوی معامله متفاوت است . بنابراین کشورهای آن سو سود بیشتری میبرند مثلا کل صادرات نفتی ایران میتواند بخشی از واردات نفتی چین باشد . از این رو وابستگی ایران به چین بسیار بیشتر از وابستگی چین به ایران است . از این جهت در مذاکرات قدرت بیشتری برای چانه زنی و رشوه دهی و انواع روشهای مذاکرات برای طرف چینی فراهم است . ( نشنیده ام تا به حال ایران برای قیمت بالاتر به کشورهای دیگر رشوه ای داده باشد ! اما عکس آن نه فقط در مورد ایران بلکه در سایر کشورها و کالاها نیز زیاد شمیده شده است .)
تمام کسانی که مدینه فاضله غربی دارند نیز برای طرف غربی میتوانند عامل قدرت و عامل مثبت باشند. این گروه میتوانند از نویسندگان مستقل ، کارمندان معمولی ادارات تا سیاستمداران سطح بالا باشند.
این در حالی است که کشورهای مبداء خود به نخبگان معدود خود بیشتر نیاز دارند.
واقعیت این است که جلوی جذب نخبگان در هر سطحی را از سمت غربی نمیتوان گرفت . با جبر و اجبار نیز نمیتوان عقیده دیگران را عوض کرد.
اما میتوان ( بخصوص برای ایران ) زمینه بالندگی علمی و اقتصادی در کشور را به نحوی فراهم آورد که همه گروه های نخبه کشور علاقه به ماندن داشته باشند و حتی نخبگان کشورهای همسایه نیز تمایل به ورود به کشور ما را داشته باشند.
کاری که به طور ناقص ترکیه انجام داده است .
ایران میتواند خیلی بزرگتر شود. ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر