واقعه عاشورا از زوایای متفاوتی دیده شده است . این ساعت آخر روز عاشورا را شاید بتوان به شرح زیر بازگو نمود .
میدانیم که از دید مذهبی ، مرده کسانی هستند که راه خداوند را درک نکرده اند . و زنده کسی است که به سوی خدا میرود .
پس از دید امام حسین ، همه آن لشگر مرده بودند و فقط یک نفر ایشان زنده بودند . همچنین ایشان به همه خلق محبت داشتند .
آن لشگر تا زمان حیات امام حسین ، امکان توبه داشتند .
از این رو امام خطابه عصر عاشورا را بیان کردند . خود را معرفی کردند و در مقابل لشگر دشمن بالا و پایین میرفتند .
فرض کنید ، آدمی مهربان به مدرسه ای رفته باشد که همه بچه ها با گاز شیمیایی به زمین افتاده اند . آن فرد یک ساعت فرصت دارد تا کسانی را که زنده هستند نجات دهد . طبیعی است آن شخص بدون اتلاف وقت ، تک تک کودکان را بررسی کرده و به دنبال فرد زنده میگردد . با اتمام وقت برای هیچ کس نمیتوان کاری کرد .
شاید امام حسین نیز با این حالت در میان لشگر دشمن میگشتند . با کشته شدن امام ، هیچ کاری برای آن لشگر نمیشد کرد . همه مرده به حساب می آمدند . این بود که " هل من ناصر ینصرنی " فرمودند و با قدرت ولایتی همه را ساکت کردند و خود را معرفی نمودند و ... اما آن مردگان هیچ یک از جا بر نخواستند . این شد که آخرین زنده دشت کربلا نیز شهید شد . از دشت کربلا به بهشت هجرت کردند . لشگر مرده باقی ماند تنها و تا ابد تنها خواهند بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر