هر کهکشان نیاز دارد یک مرکزیتی داشته باشد . این مرکزیت معمولا یک سیاهچاله است . ( شاید بتوان اثبات کرد که این مرکزیت حتما یک سیاهچاله باید باشد ) به خاطر داشته باشیم که مشاهدات ما از فضای بین ستارگان از روز نخست پیدایش انسان تا امروز مانند یک لحظه از عمر جهان است ( در مقیاس زمانهای بین ستارگان ) بنابراین باید با این ملاحظات حدس زد که حرکتهای بزرگ چگونه بوده اند .
یکی از این وقایع حیات کهکشانها است . بعضی را نظر بر این است که یک میزان گاز هیدروژن بوده و کم کم مرکزیتی بوجود آمده و آنها بدور آن چرخیدند و منظومه ها شکل گرفتند . خود منظومه ها هم به همچنین و گازهای اطراف آن نیز همینطور تا سیارات و غیره پیدا شده است . اما مشاهدات ما از سقوط ستارگان بدرون سیاهچاله مرکزی و خروج مواد بازیافت شده ستارگان از سطح سیاهچاله ها نشان میدهد این گاز در فضای خارج از کهکشان نخواهد رفت . این گاز بدلیل جاذبه زیاد خود سیاهچاله و البته کل کهکشان ، دوباره بدرون کهکشان بازخواهد گشت !
این یعنی سیکل بازیافت گازهای مصرف شده به صورت گازهای آماده سوختن برای کهکشان . بدین ترتیب این گازها توان ساخت ستارگان جدید را دارند .
اگر مسیرهای ممکن این گازها و دوران خود سیاهچاله را در نظر بگیریم ، مشاهده میکنیم که این گازها بصصورت دایره ای دور مرکز کهکشان چرخ خواهند زد و به تدریج به سمت سیاهچاله رفته و دوباره مسیر بازیافت را طی خواهند نمود .
حجم بزرگی از این گازها میتوانند منظومه های جدید را بسازند و خورشیدهای جدید را ایجاد نمایند . این خورشیدها ، انواع مواد مختلف ( عناصر سنگین تر ) را میتوانند بسازند .
پس از طی عمر طبیعی این مواد ، آنها به نزدیکی سیاهچاله رسیده و در فرآیند بازیافت کهکشانی ، دوباره تبدیل به هیدروژن شده و به دور دستهای کهشان ارسال میگردند .
آنچه از زاویه دید ناظر زمینی دیده میشود نشان از یک لحظه از وقایع رخ داده است . گاه این مشاهدات نشان میدهد که ستونهائی از گازها در جایی از فضا ایجاد شده ، اما این ستونها ، هر یک حاصل بازیافت یک ستاره بزرگ بوده که بعد از طی عملیات سیاهچاله به بخشی از کهکشان آن سیاهچاله ارسال شده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر