فرض کنیم که لذت نوعی حرکت نفس است، حرکتی که نفس، با آن، به طور کامل و محسوس به حالت طبیعی خود باز می گردد و درد، عکس آن است.
این فرض غلط است . لذت و درد دو سوی تعادل و حالت طبیعی بشری هستند . سیر رشد طبیعی بشری در ابتدا نیازمند تشویق و تنبیه به جهت عامل حرکت است . این امر با لذت و درد بوجود می آید . بعد از مراحلی دیگر به این عوامل نیازی نیست . در نتیجه حرکت ادامه خواهد یافت با انگیزه و حالات دیگر پیش خواهد رفت ...
مسیر خداوند است و رسیدن به او و متصف شدن به اوصاف او - پس هر آنچه بشر را محدود کند - از بی حدی فاصله انداخته و هر آنچه خلاف میل باشد - از له کن فیکون - دور میسازد . ( و متصف شدن به همه صفات حق مثل خالقیت و رحمت و غیره نیز همچنین ) حق مبرا از لذت است و ساکن - اما بشر برای اتصاف به صفات الهی نیازمند تعیین مسیر است و تشویق و تنبیه - پس در طی راه مربی ( خداوند ) تشویق و تنبیه میدهد تا بشر پیش رود . و تا به مقصد برسد.
بعد از طی حدودی دیگر نه تنها به تشویق و تنبیه نیاز نیست . بشر خود فطرتا پیش خواهد رفت . در واقع لذتهای معمول و دردهای معمول برایش درد و لذت سابق را ندارند . ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر