آن چیزی که بیش از هر چیز افراد روی آن مالک هستند ، خود ایشان میباشد . اما مالکیت افراد روی خودشان هم نامحدود نیست . افراد حق ندارند خود را نابود کنند . همچنین حق ندارند رفتاری کنند که به خود صدمه بزنند.
این موارد عقلی و عرفی است . ( پذیرش خودکشی بیماران در اروپا بحث استثنا ها است که جای آن در اینجا نیست )
نظر به این که بشر حتی روی خودش مالکیت مطلق ندارد ، طبیعی است که روی سایر چیزهایی که میتواند به تملک بگیرد نیز مالکیت مطلق نخواهد داشت . بنابراین آنچه افراد تحت تملک خود در می آورند برای هدف و مقصودی است . این هدف و مقصود در طول تاریخ و در مکانهای مختلف معانی متفاوتی پیدا کرده است .
اما در دین های ابراهیمی ، مالک اصلی وجود ما و جهان هستی خداوند است . و این بدن ابزاری است که برای رسیدن به مراتب بالای انسانی به " امانت " داده شده است . از این که بدن ما امانت است ، در ادیان ابراهیمی خرید و فروش کل یا جزء بدن ممنوع است . ( فروش خون و کلیه و غیره ) اما فداکاری و بخشش ممدوح است . یعنی هدیه دادن خون و کلیه به افراد نیازمند نوعی از خود گذشتگی است که مورد استقبال مربیان انسانی است .
از خود گذشتگی جانی برای دیگران نیز در همه ملل و تمدنها قبول گردیده و افرادی را که مبادرت به از خود گذشتگی میکنند ، قهرمان میدانند .
پس خرید و فروش جزء یا کل بدن ممنوع است .
در خصوص سایر مایملک افراد نیز شرایط مشابه برقرار است . در حقیقت مالک اصلی خداوند است و آن مالکیت به امانت برای مدتی محدود به انسان به نوعی واگذار گردیده است .
افراد حق نابودی دارایی های خود را نیز ندارند ، مگر آنکه چیز بهتری در آن ایجاد کنند. مثل کندن علف هرز برای کشت خوراک انسانی و امثال آن .
ملاحظه میگردد مالکیت انسان امری نسبی است و بر اساس آن میتوان برای انواع مالکیتها قوانین جاری را اصلاح نمود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر