سرنوشت ترکیه بعد از سقوط امپراتوری عثمانی با نشیب و فرازهایی روبرو بوده است . پیروزان جنگ برای اینکه به مردم سرزمین باقیمانده یک هویت قابل قبول بدهند ، آنها را بازماندگان ترک خواندند و به ایشان اجازه دادند که به قتل عام غیر ترک ها بپردازند . با کشتار ارمنی ها و یونانی ها و سایر فرهنگ های محیطی ، یک جو نژاد محوری شکل گرفت .
آنچه بر ترکیه تا امروز گذشت خود مبحث دیگری است . اما آنچه برای جامعه سرزمین ترکیه و سایر همسایگان میتواند بهینه باشد ، امری است که در اینجا به آن میپردازیم.
مردم ترکیه بازماندگان تمدن بیزانس هستند . همان تمدن مسیحی که کل اروپا را متصرف شد و بعدها به دو پاره شرقی و غربی تقسیم گردید. و در نهایت بیزانس شرقی توسط صلیبیون تصرف شد و ثروت آن به تاراج و به سرزمین ونیز انتقال داده شد .
با سقوط قسطنطنیه توسط مسیحیان صلیبی ، بعدها مسلمانان توانستند آن شهر را نیز متصرف شوند . اما مردم این سرزمین همان مردم بیزانس هستند با همان روحیات و توانمندیها و افتخارات . از سوی دیگر این سرزمین قرابت و نزدیکی به اروپا دارد و همواره خواهان اتصال به اروپا بوده است . اروپای مسیحی نیز به واسطه حجم زیاد مسلمانان ترکیه و جنبه بیشتر آسیایی از این کار سر باز زده است . از سوی دیگر اروپا در مواجهه با آسیا نیازمند یک محدوده حفاظتی است . گر چه امروزه آسیا فعالیتهای تصرف سرزمینی ندارد ، اما ملاحظات امنیتی اروپا نیازمند یک سرزمین حائل جغرافیایی است تا آرامش فعلی خود را حفظ نماید .
بخش بیزانسی ترکیه ، یعنی سرزمینی در حدود شمال دریای مدیترانه میتواند آن بخشی از ترکیه فعلی باشد که قابلیت اتصال به اروپا را دارد . از سوی دیگر سایر جغرافیای فعلی ترکیه با اکثریت کرد ها میتواند به سرزمین اصلی کردها یعنی سرزمین مادها برای تشکیل امپراتوری ایران بپیوندد.
با این رویداد نه تنها امنیت نظامی و اقتصادی اروپا محفوظ خواهد گردید ، بلکه موارد تنش زا مثل سدهای دجله و فرات و تنش های قومیتی کردها به یکباره حل خواهد شد و مردم سرزمین های باقیمانده میتوانند مشکلات منطقه ای خود از جمله مسئله آب دجله و فرات را به دور از پارامترهای کلان جهانی حل و فصل نمایند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر