ابتدا خبرنگاران روزنامه ها برای اخبار " عناوین برجسته " را مطرح کردند. کم کم در میان ایشان کسانی برنده شدند و روزنامه ها را خوب فروختند که عناوین " خیره کننده " داشتند.
در مرحله بعد وقتی خبری نبود که برایش " عناوین خیره کننده " بزنند ، اخبار جعلی را تحت موضوع " عناوین خیره کننده " بسط دادند . این خبرنگاران شارلاتان ، کم کم توانستند با داستان سرایی ، افراد بی گناه را گناهکار و برعکس ، افراد گناهکار را بی گناه جلوه دهند .
طبیعتا مجرمینی " مثل آلکاپن و بعدیها " به ایشان بابت مطالبشان پرداخت مالی هم داشتند. کم کم این گروه که به آنها شارلاتانهای خبرنگاری میگوئیم ، لیدر و هماهنگ کننده ای پیدا میکردند. این دلال ها از جایی پول میگرفتند و با یک تیم از خبرنگاران روزنامه های مختلف مطالبی را به خورد جامعه میدادند.
در مرحله بعدی سیاستمدران به این افراد که توانایی بازی دادن و به حرکت درآوردن افکار عمومی را داشتند روی خوش نشان دادند . این تخصص رشد کرد و برای چند روز رقابت انتخاباتی مبالغ هنگفت چند ملیون دلاری به عنوان دستمزد پیشنهاد میشد .
در این مرحله این کار بصورت یک تخصص در آمد و در مرحله بعدی روانشناسان اجتماعی وارد گود شدند و این تخصص را بیش از پیش توسعه دادند .
به موازات این پیشرفت در زمان جنگ ویتنام یک سرهنگ آمریکایی سوالی را مطرح کرد . ایشان گفت : چرا سربازان آمریکایی در ویتنام کشته شوند ؟ آیا میشود کاری کرد تا خود ویتنامی ها ، یکدیگر را جهت منافع آمریکا بکشند ؟ از طرح او استقبال نشد و از این جهت او به میان جنگلهای ویتنام فرار کرد . بعد از مدتی به عنوان فرمانده و حتی خدای گروهی از قبایل بومی ویتنامی-کامبوجی قرار گرفت . آنها در منطقه خود همه ویتنامی ها را نابود کرده و جمجمه آنها را در مرز میان خود و آنها قرار میدادند .
در خلال جنگ آمریکا چند گروه را برای کشتتن سرهنگ فراری فرستاد که همه کشته شدند . در اواخر جنگ یکی از بازماندگان آخرین گروه ارسالی که زنده به آن سرهنگ رسید و فرمان مقامات آمریکایی را ابلاغ کرد ، آن سرهنگ گفت که من و گروهم ، امروز برای آمریکا تهدید حساب میشویم و بگوئید که ما را بمباران کنند. و باعث نابودی خود و گروه های شبه نظامی خود شد ( ممکن است شخصا به آمریکا بازگشته باشد اینطور اذعان گردیده ) از آن به بعد آمریکا آموخت که میتوان جنگها را بدون کشته شدن سربازان آمریکایی نیز راه انداخت و پیروز شد .
پیشرفتهای نظامی و اجتماعی این تکنولوژی توسط سازمانهای اطلاعاتی غربی توسعه یافت و مورد استفاده گسترده قرار گرفت .
حالا هر گروهی بالقوه میتوانست مورد استفاده آنها قرار گیرد . نمونه آن استفاده از نیروی نظامی " مجاهدین خلق " به عنوان یکی از بازوهای سازمان سیا است . سازمانی که آن گروه برای مبارزه با آن شکل گرفت. فارغ التحصتیلی تعداد زیادی از رهبران کشورهای دنیا در دانشگاه های نظامی غربی مورد دیگری است که مشهود است .
در واقع بازی ( در تئوری بازی ها ) بین گروهی متخصص تجربه دار با اکثریتی بی تخصص است . موضوع حرکت دادن آن گروه اکثریت است در جهت منافع آن گروه . به نظر شما چه کسی برنده است ؟
اگر دانشمندان رشته های دیگر توسط این گروه ها " گول " بخورند عجیب نیست و چیزی از دانش دانشمندان و مرتبه ایشان کم نمیکند. در بسیاری مواقع هیچ کاری نکردن و هیچ نگفتن اولا است . این بازی هم به نوعی نبردی است که باید آنرا به عهده متخصصین امر گذاشت . غیر متخصصین ، هر کار کنند آب به آسیاب دشمن ریخته اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر