۱۳۹۴-۰۹-۲۸

روانشناسی مردم ایران

یکی از آنچه که در فرزندانمان مشاهده میکنیم این است که هر آنچه اتفاق بیفتد ( به خصوص وقایع نا مطلوب ) را به گردن دیگران می اندازند .در ابتدا والدین و کمی که بزرگتر شوند ، جامعه و بزرگترین پدر ممکنه یعنی دولت .

از طرفی بزرگترها و اندیشمندان ما نیز دچار همین مشکل هستند . آنها نیز مشکلات تاریخی ایران را در از دست دادن سرزمینها به گردن امپراتوریهای " روس " و " انگلیس " می اندازند . گر چه نقش این دو امپراتوری  را در مشکلات و مصائب کشور نمیتوان نادیده گرفت .

اما خود ما در این وقایع نقشی نداشتیم ؟

جدای از داستان قاجار و وقایع بعد از آن ، در طول تاریخ موارد مشابه داشته ایم . دولتها به وجود می آمدند ، رشد میکردند ، در حال اوج رشد مدتی به سکون ادامه میدادند و این سکون باعث میشد " آنتلوپی منفی " در کشور جمع گردد ( در هر دوره تاریخی به نوعی ) و با یک تکان کوچک ، امپراتوریها سرنگون میشدند .

آنچه در چند صد ساله اخیر برای ما اتفاق افتاد که از اواسط سلسله صفویه شروع شد ، رخوت و سکونی بود که به همه ملت ایران رسوخ نمود . و آن "دیگران را مقصر دانستن است ، در مقابل آموزه دینی و تاریخی خودمان یعنی خود را مقصر دانستن " .  این را نباید با سرکوفت شخصی اشتباه گرفت . ( از این سوی پشت بام سقوط کرد )

هر یک از ما در سرنوشت خود موثر هستیم و طبیعتا هر جامعه ای سرنوشت خود را میسازد . رفتار دیگران را باید به عنوان شرایط محیطی در نظر گرفت و رفتار خودمان را بر اساس شرایط محیطی تغییر داد .

در زمان حمله مغول ، آنها بصورت مشتی وحشی قاتل از یک سو وارد و از سوی دیگر به صورت حافظین قرآن از سوی دیگر خارج شدند !

این بود تدبیر و رفتار مناسب پدران ما .

به هر دلیلی دچار این مشکل شده باشیم ، برای این روش غلط تفکر عمومی باید فکری کرد و چاره ای اندیشید . ما بید مسئولیت رفتار خود را به عهده بگیریم و با تدبیر به زندگی شخصی و سرافرازی کشورمان بیندیشیم و رفتار نمائیم .

هیچ نظری موجود نیست: