فرض کنیم برای کشور خودمان میزان راه ها را به ازای هر نفر و یا نسبت به سطح کشور اندازه بگیریم و با این معیار خود را با دیگران مقایسه کنیم .
حال در جایی که راه دور یک کوهستان میگذشت تا به قله برسد و سپس از سوی دیگر با شرایط مشابه سرازیر شود , یک پروژه تونل راه را نزدیک نموده باشد .
چه میشود ؟ کل راه های کشور کاهش خواهد یافت . در واقع کارآیی و بهره وری افزایش یافته است . پس متغییر جدید را باید در محاسبه وارد کرد .
وقتی به اندازه گیری تولید ناخالص داخلی بپردازیم , تفاوت وحشتناک خواهد شد .
بخش بزرگی از اقتصاد ما صرف آموزش و کمک آموزش میشود .
کلاسهای کنکور , کلاسهای کمک درسی در همه سطوح , آزمونها و حتی ادارات بزرگ برگذار کننده کنکورهای متنوع .
این بخش از اختصاص حالا که هست جزو تولید ناخالص داخلی است و به خصوص هزینههای آن در بخش آموزش , سطح آموزشی کشور را بالا نشان میدهد . حالا اگر این بخشها نبود . بچهها در مدارس بیشتر و بهتر درس میخواندند و بهره وری آموزشی بالاتر بود , وظیفه برگزاری کنکور نیز توسط واحدهای مربوطه انجام میشد .
در آنصورت هزینه بخش آموزش به ظاهر کم میشد ( در کل اقتصاد و درصدی از تولید ناخالص داخلی ) و البته تولید ناخالص داخلی نیز کاهش میافت .
امروزه بسیاری کارها وجود دارد که از اصل میتواند نباشد .هزینه این کارها بصورت مالیات مستقیم یا غیر مستقیم توسط جامعه پرداخت میگردد . البته همه کشورها از این قبیل کارها دارند , درصد آن در کشورها متفاوت است .
اگر بخواهیم اقتصاد کشورها را با تولید ناخالص داخلی مقایسه کنیم. باید کارآیی را نیز در نظر بگیریم .
هر میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی برای کشورهای با بهره وری بالا و پایین خیلی تفاوت میکند .
مقایسه کارآیی کشورها نیز امر مهمی است که موجب شناسایی روشهای بهتر برای گسترش در دیگر کشورها خواهد بود . مطالعه و بهبود مستمر کارآیی سازمانهای دولتی باید جزو وظیفه همه کشورها باشد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر