۱۳۹۴-۱۲-۰۱

نگاهی متفاوت به دلالی و تورم


فرض میکنیم که در یک جامعه 10 میلیون نفر دلال وجود دارد . این دلال ها کارشان خرید و توزیع کالاهای موجود در کشور است . برای ساده شدن مسئله فرض کنیم کل کالاها وارداتی است و مثلا 100 میلیارد دلار کالا وارد میگردد .

فرض کنیم این دلال ها با سود 10% این کالا را خریداری و توزیع میکنند . با این حساب سود حاصله 10 میلیارد دلار و سسهم هر نفر به صورت میانگین 1000 دلار خواهد شد .

حالا یک تغییری را در نظر بگیریم ، مثلا حجم کالاهای توزیعی این گروه دلال را به 10 میلیارد دلار کاهش دهیم و سهم هر نفر را از 1000 دلار به 500 دلار کاهش دهیم . این افراد با نصف شدن درآمد به سختی روزگار خواهند گذراند ، اما این گروه برای این میزان درآمد باید 5 میلیارد دلار سود کرده باشند ( نصف میزان حالت قبل ) اما کل کالای موجود 10 میلیارد دلار است . پس افزایش قیمت در این حالت 50% خواهد شد !

تفاوت تورم در این دو حالت ( 10 % سود و 50 % سود ) برابر با 40 % خواهد شد .

از طرفی فرض کنیم دولت میخواهد تورم را کنترل کرده و مثلا زیر 10% نگاه دارد . در این صورت کنترل قیمتها روی اقلام مصرفی خانوار صورت میگیرد . یعنی آن بخشی که در آمارها به خانوارها منتقل میگردد ( شامل دو لیست متفاوت از بانک مرکزی و سازمان آمار کشور ) را تحت کنترل نگاه دارند .

بنابراین آن تورم 40% روی سایر کالاها ی بازار خواهد بود . کدام بخشها توانائی جذب این میزان تورم را دارند ؟ بخشی که ادارات و سازمانهای دولتی آنرا خریداری میکنند .

این مثال را روی دلالی خرید و فروش اتومبیل نیز میتوان بررسی کرد . در آن حالت میزان سود هر معامله در خودروهای دست دوم تفاوت معنی داری را با حالات قبلی خواهد داشت .

در واقع دست اندرکاران بازار ( دلال ها ) با کمتر از یک میزان سود ، وارد معامله نمیشوند . یعنی برای آنها صرفه اقتصادی ندارد که یک معامله با سودی کمتر از حداقل میزان مورد انتظار را انجام دهند .

نتیجه این بررسی این خواهد بود که کاهش سهم دلالی ( شبکه توزیع کالا ) در بازار بسیار مهم است . همچنین تورم محاسباتی و واقعی با هم تفاوت دارند . شاید در جائی متخصصین بتوانند این تفاوت را محاسبه و اعلام نمایند .

گر چه ورم خانوار مهم است . اما تورم کل نیز نباید از نظر دور بماند .



هیچ نظری موجود نیست: