۱۳۹۴-۱۱-۱۲

اول و الاخر

هر لحظه چیزی شروع میشود که آول آن حق تعالی است و چیزی به پایانمیرسد که آخر آن حق تعالی است . کل اسماء الله نه فقط در یک زمان که در هر لحظه " هست " و جریان دارد . و کار کن است . و به نورانیت تابنده است .

اول ما است و آخر ما است . وقتی اول و آخر یک چیز است ، وسط آن چه خواهد بود ؟ آیا غیر این است که وسط هم همان است ؟

پس اوست که بود و هست و خواهد بود . سوال این است " منیت ما کجاست ؟ "

بهتر آن است که بگوئیم " نیست " . آن امری است که اینطور نیست که " نیست " اما مجازی است و حقیقی نیست . مگر نه این است که هر چه رنگ او بگیریم ، صفات او در ما نمایان میشود . پس آنچه هست " اوست " و آنچه نیست " مائیم " .

ما رنگیم و تلالوء که " الله نور السماوات و العرض " نور بی رنگی است و روشنی و ثابت . اما ما تغییریم و موجیم و حرکت .

از موج و حرکت ، تفاوت و تغییر پدید آید و در نور کدورت و رنگ پدید آید .

در ازل پرتو حسنش ز تجلی دم زد *** عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

بی " چونی " بود و هست و خواهد بود . اراده نمود به خلقت که خالق است و بهترین را خلق کرد . چرا خالق است ؟ چون قدرت دارد و قادر است . خلقت نمایش قدرت حق است . چرا قادر است ؟ چون عالم است . به هر چیز که هست که همه اوست و هر چه اراده فرماید . چرا عالم است ؟ چون ساده است و غیر مرکب و یک چیزاست و ثابت . چرا ساده و ثابت است ؟ ساده است که واحد است . دوئی در او کار ندارد . " که یکی هست و هیچ نیست جز او **** وحد هو لا الله الا هو "

ثابت است که اگر ثابت نباشد متغییر است و تفاوت کند و یکسان نباشد و اول و آخر با هم تفاوت کند و وقتی دو حال بر یک چیز مترتب باشد ، ناقص و کامل پدید آید . که او یکسان است و لا تغییر .

آنچه ما هستیم وهم ما است . تصوری است از بودن که در پس این توهم حقیقتی وجود دارد خارجی که همه اوست . نه این که کارکن هستی نباشیم که ما را اختیار عنایت فرموده ، بلکه آنچه میکنیم عاریتی است و وکالتی ( که خلیفه حقیم در عالم خود ) . مامور خدمت و وظیفه ای هستیم که اگر درست انجام دهیم که به مرحله ای بالاتر مامور گردیم . در غیر این صورت امتیازی و اختیاری از ما سلب میگردد . این تغییر اختیارات ادامه دارد تا به حد نهایت توان خود در سعادت و شقاوت برسیم .

یادمان باشد که ما مامور به اطاعت حق هستیم که " اسلام " تنها دین الهی است . در این دین سر به اطاعت حق باید گذاشت . غیر این گردنکشی است و در درگاه سلطانی جای گردنکشان نیست . برای آنها تنبیه و زنجیر گذاشته اند .

اطاعت در امر الهی به تلاش در جهت اوست که " جاهدو " و این را سلوک گویند . گر چه ساده است و فطری ( غریزی ) اما نیروهای مخالف در ما موجود و هر لحظه امکان انحراف و سوء استفاده از دستاورد آن ممکن است . پس همراه و راهنما لازم است . و این همراه و راهنما باید الهی باشد و چون خضر بی اجر دنیوی ( که پاداش همه نزد خداست ) . آنهم جائی که کسی برای پاداش کار نمیکند .

امیر المومنین علی علیه السلام فرمود " خداوندا، من تو را از ترس عذابت و به طمع پاداشت عبادت نکرده ام، بلکه تو را شایسته عبادت دیدم و پرستیدم." 

هیچ نظری موجود نیست: